گنجور

 
جلال عضد

صبا آمد به من بوی تو آورد

نسیم زلف دلجوی تو آورد

همی جستم دو عالم را بهایی

صبا یک تاره موی تو آورد

بر آن نقّاش قدرت آفرین باد

که خم در طاق ابروی تو آورد

میازار آن غریب ناتوان را

که بختش بر سر کوی تو آورد

به مهرت پشت بر روی جهان کرد

ز عالم روی در روی تو آورد

بسی زحمت کشیدم در فراقت

هم آخر دولتم سوی تو آورد

به هجرانت جلال از جان بری بود

تنش را باز جان بوی تو آورد