جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت
کوی جانان از لطافت زحمت جان بر نتافت
شعله ای زد شمع رویش هر دو عالم محو شد
ذره بی تاب تاب مهر تابان برنتافت
گفتمش جان است آن لب گشت چون از نازکی
این سخن لعل لب جان بخش جانان بر نتافت
تیر باران بلا بود و دل اندر راه او
پشت بر جان کرد و روی از تیرباران برنتافت
قالب خاکی من شد غرقه در غرقاب اشک
کز تنور سینه ام زین بیش طوفان بر نتافت
خود چگونه بر تواند تافت خون عالمی
گردنی کز نازکی بار گریبان بر نتافت
پای او بر دیده مالیدم شد از مژگان به رنج
برگ گل سر تیزی خار مغیلان بر نتافت
هر که در این پرده محرم شد ز خود بیگانه گشت
هر که با این درد الفت یافت درمان بر نتافت
شعله دل سر برآورد از گریبان جلال
زان که آتش بیش ازین در زیر دامان بر نتافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با موضوع عشق و فراق سروده شده است. شاعر از دوری از معشوق و عذابهای ناشی از آن صحبت میکند. او بیان میکند که عشق، مانند شمعی شعلهور است که تمام دو جهان را محو خود کرده و نتوانسته در برابر تلخیهای زندگی تاب بیاورد. دل شاعر به خاطر نازکی و لطافت معشوق و دشواریهای عشق جریحهدار شده و دیگر نتوانسته احساساتش را کنترل کند. او به اشک و غم پرداخته و میگوید که هر کسی که در این مسیر عشق قدم میگذارد، از خود بیگانگی را تجربه میکند و دردی که با آن روبهرو میشود، درمانناپذیر است. شعر همچنین به آتش عشق و دردهای عمیق ناشی از آن اشاره دارد که نمیتواند کمرنگ شود.
هوش مصنوعی: جان ما نتوانست دوری از خاکی که معشوق در آن سرزمین است را تحمل کند و این خاک به خاطر لطافت عشق و زیبایی معشوق، سختیهای زندگی را به جان خریده است.
هوش مصنوعی: شعله ای از شمع زیبایی او به وجود آمد که نورش تمامی جهان را از بین برد. هیچ ذره ای نمیتوانست در برابر درخشش او تاب بیاورد و طاقت این نور تابان را نداشت.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آن لبان به قدری زیبا و نرم هستند که نمیتوانند شنوندهی این سخن باشند. لبانی که مانند لعل میدرخشد و جان میبخشند، نتوانست این حرف را تحمل کند.
هوش مصنوعی: سختیها مانند تیرهایی از بلا به دل فرود میآمد و دل برای او جان را فراموش کرده بود و نمیتوانست از این مصیبت چشم بپوشد.
هوش مصنوعی: وجود خاکی من در دریایی از اشک فرو رفته است، اشکهایی که از آتش دل و سینهام سرچشمه میگیرد و دیگر نمیتواند طوفان این احساسات را تحمل کند.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی به تنهایی قدرت دارد که خون یک دنیا را به دوش بکشد، در حالی که از ظرافت و نازکی لباسش نگران است و نمیتواند آن را خراب کند؟
هوش مصنوعی: من به تواضع و احترام، پای او را بر چشمانم گذاشتم، اما مژگانم به خاطر رنجی که از زیبایی او بردم، مانند گل سرخی که تیغ خار مغیلان را تحمل نکرد، نتوانست به درد و رنج ادامه دهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیای آشنا و رازهای پنهان نزدیک شد، دیگر از خود بیگانه میشود و هویت خود را گم میکند. و هر کسی که با این احساس عمیق ارتباط برقرار کرد، نمیتواند از آن رنج و درد رهایی یابد.
هوش مصنوعی: شعلههای عشق و احساس در دل به اوج رسیدند و از درون وجودش بروز کردند، زیرا او به سوز و آتش بیش از این در دلش تاب نیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که با، عشق آشنا شد، زحمت جان، بر نتافت
درد پر ورد محبت، بار درمان بر نتافت
هر دماغی، کز هوای خاک کویش برد، بوی
از نسیم صبحدم، بوی گلستان بر نتافت
پرتو دیدار جانان تافت بر جان، در ازل
[...]
جان ما دوری زخاک کوی جانان برنتافت
کوی جانان از لطافت زحمت جان برنتافت
باقزی تن جامه چون با ماه کتان بر نتافت
تافته تاب رخ شرب زرافشان برنتافت
جامه بین در زیر سوزن کوبزانو چون فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.