کجا گوهر وصلش آرم به دست
که جز باد چیزی ندارم به دست
سر زلف او تا نگیرد قرار
کی آید دل بی قرارم به دست ؟
گهش می فشانم سر خود به پای
گهش جان خود می سپارم به دست
بدادم دل از دست چون دیدمش
چه چاره نبود اختیارم به دست
ز تیغ نگارین اگر سرکشم
سزد گر ببندی نگارم به دست
سرآمد درین آرزو روز عمر
که افتد شبی زلف یارم به دست
الا ساقی از جام غم تا به کی
بده آن می خوشگوارم به دست
بنه برکفم باده بر یاد آن
که باد است ازو یادگارم به دست
ببازم سر خویش را چون جلال
مگر دامن وصلش آرم به دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا دولت وصلش آرم به دست
که جز باد چیزی ندارم به دست
سر زلف او تا نگیرد قرار
کی آید دل بیقرارم به دست
گهش می فشانم سر خود به پای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.