سحر چون غنچه بگشاید گریبان
بیا بشنو خروش عندلیبان
خروش بلبلان تیغ در چنگ
چنان کز منبر آواز خطیبان
برآید سرو خوش چون گل درآید
خوش است آزادگان را با غریبان
چه خوش باشد که بنشینند در باغ
به پای گل حبیبان با حبیبان
من از دانش نفورم وز ادب دور
کجا سودم کند پند ادیبان
قدح در دور ما بر خاک ریزند
نصیب ما فدای بی نصیبان
مرا دردی که دارم از تو در دل
دریغ آید که گویم با طبیبان
جلال آن کز حبیبش ناگزیر است
بباید بردنش جور رقیبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سحر که به مانند غنچه میگشاید، صدای پرندگان را میشنود. بلبلان با سوز و گداز آوازی دلنشین سر میدهند. مانند سرو زیبایی که از گل برخیزد، آزادگان دوست دارند که در باغ با عزیزانشان نشسته و لذت ببرند. شاعر به دانش و ادب بیاعتناست و تأکید دارد که نصیبی که در دنیا دارد، برای بینصیبها فدای آن خواهد شد. او از درد عاشقانهاش شکایت دارد، اما نمیتواند با پزشکان در مورد آن سخن بگوید. در نهایت، او به جلالی اشاره میکند که حاصل عشق و رنجی است که از رقیبان ناشی میشود.
هوش مصنوعی: صبح که همچون غنچه شکفته میشود، بیا و گوش فراده به صدای زیبای بلبلها.
هوش مصنوعی: صدای دلنواز بلبلان چون چنگی در دست، بهگونهای است که از منبر سخنرانان، نوای زیبایی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: سرو زیبا هنگامی که به گل میرسد، خوشایند است و این نشاندهنده این است که آزادگان با غریبهها رابطه خوبی دارند.
هوش مصنوعی: چه خوب است که در باغ بنشینیم و در کنار گلهای عزیزان، لحظات شادی را سپری کنیم.
هوش مصنوعی: من از علم بیزارم و از ادب فاصله دارم، پس نصیحت شاعران چگونه میتواند به من سود برساند؟
هوش مصنوعی: لیوان شراب دور ما به زمین میریزند، اما سهم ما از این شادی فدای کسانی است که از آن بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: من دردی دارم که از گفتنش به دیگران حتی پزشکان هم شرم دارم و نمیتوانم آن را با کسی در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت کسی که به عشق و محبتش وابسته است، به این معنی است که او باید بار سختیهای رقیبان را نیز تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکردی هیچ رحمت بر غریبان
چو بیماران نمانده بی طبیبان
چو داری خوی مردم چون لبیبان
دمی بنشین به بالین غریبان
خوشا و خرما وقت حبیبان
به بوی صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
[...]
به غم بنشسته ام سر در گریبان
ز اندوه عزیزان و حبیبان
مزاج دوستان رفتم بدیدم
گرفتم نبض هر یک چون طبیبان
ملالت شان مرامی داشت گفتی
[...]
کشد تقدیر جان کم نصیبان
گنه بر مرگ و تهمت بر طبیبان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.