معاشران که مقیمان کوی خمّارند
چو بنگری ز دو عالم فراغتی دارند
غلام همّت آن عاشقان آزادم
که مُلک هر دو جهان در نظر نمی آرند
حریف خلوت دردی کشان خمّار است
بتی که خلوتیانش به جان طلبکارند
در آن حریم که خلوت سرای سلطان است
گدای بی سرو پا را یقین که نگذارند
شب دراز تو در خواب ناز و، مشتاقان
بر آستان درت تا به روز بیدارند
ز کوی خود من آزرده را به جور مران
که شرط نیست که آزرده را بیازارند
چهار سوی جهان موج خون دل بگرفت
ز بس که مردم چشمم سرشک می بارند
تو گرچه آتش جانی و برق دلسوزی
بیا که سوختگانت به جان خریدارند
چو جان سپردنی ست ای جلال! آخر کار
همان بِه است که در پای دوست بسپارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز عاشقان و مفهوم عشق میپردازد. شاعر به کنایه میگوید که عاشقان ساکن کوی خمار، از دنیای مادی بینیازند و صرفاً به عشق و همت خود دل بستهاند. در این دنیا، عاشقانی که در جستجوی عشقاند، به دردی دچارند اما آنهایی که در خلوتاند، خواهان نزدیکی با محبوباند. شاعر هشدار میدهد که در حریم محبوب، جایی برای بیجایگان نیست و فقط عاشقان واقعی به حساب میآیند. او به معشوق میگوید که اگرچه تو آتش و نور هستی، اما بیایید و به سوختگانت رحم کن. در پایان، شاعر به جدایی و سپردن جان به معشوق اشاره دارد و این را بهترین گزینه میداند.
هوش مصنوعی: دوستانی که در محلهی شرابخواران زندگی میکنند، وقتی به آنها نگاه میکنی، به نظر میرسد از دو دنیا راحتی و آسودگی دارند.
هوش مصنوعی: من کنیز و خدمتگزار آن عاشقانی هستم که برایشان دنیا و آخرت اهمیتی ندارد و فقط به عشق خود میپردازند.
هوش مصنوعی: در اینجا به یک شخص اشاره میشود که در تنهایی خود با دردی دست و پنجه نرم میکند، و آن درد به نوعی شبیه به مستی است. همچنین، اشارهای به بتی وجود دارد که برای افرادی که در آنجا حضور دارند، جاذبه و اهمیتی دارد و آنها به نوعی از او طلب میکنند و به دنبالش هستند. این تصویر بیانگر نوعی وابستگی عاطفی و روحی به چیزی یا کسی است که در لحظات خلوت و تنهایی معنا پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در مکانی که مخصوص آرامش و خلوت پادشاه است، مطمئناً اجازه ورود به کسی که بیپول و بیاعتبار است را نخواهند داد.
هوش مصنوعی: در شب طولانی، تو در خواب آرامی به سر میبری و کسانی که مشتاق تو هستند، تا صبح در کنار درب خانهات بیدار ماندهاند.
هوش مصنوعی: از محله خود کسی را که دلش شاد نیست آزار ندهید، چرا که این درست نیست که کسی را که در حال رنجور است بیشتر عذاب دهید.
هوش مصنوعی: دنیا پر از غم و اندوه شده و به خاطر آن اشکها و زخمهای دل من همه جا را فرا گرفته است، چون مردم همواره در حال گریه و اندوه هستند.
هوش مصنوعی: گرچه تو خود آتش وجودی و دارای احساسی نیکو، ولی بیا و ببین که کسانی که دلسوخته تو هستند، جانشان در انتظار توست.
هوش مصنوعی: زمانی که جان دادن نزدیک است، ای جلال! در نهایت بهترین کار این است که خود را به دست دوست بسپاریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
بس آدمی که در این ملک نقش دیوارند
سیاه سیم زراندوده چون به بوته برند
خلاف آن به در آید که خلق پندارند
کسان به چشم تو بیقیمتند و کوچک قدر
[...]
ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند
مدام معتکف آستان خمّارند
از آن بخاک درت مست می سپارم جان
که هم بکوی تو مستم بخاک بسپارند
چرا بهیچ شمارند می پرستان را
[...]
درین زمان که حریفان شکسته بازارند
زر مرا همه از لطف حق خریدارند
اگر چه قلب زنانی که داغ ما دارند
هزار نقد ببازار کاینات آرند
ز بسکه منتظران چشم در ره یارند
چو نقش پا همهگر خفتهاند بیدارند
ز آفتاب قیامت مگوکه اهل وفا
به یاد آن مژه در سایههای دیوارند
درین بساط که داند چه جلوه پرده درد
[...]
بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند
که با وجود تو عشاق نقش دیوارند
چگونه خواری عشق تو را به جان بکشم
که پیش روی تو گل های گلستان خوارند
با خلد خواندمان شیخ شهر و زین غافل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.