گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

افسوس که عمر رفت بر بیهوده

هم لقمه حرام و هم نفس آلوده

فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد

افسوس ز کرده‌های نافرموده

قطران تبریزی

دوش آمد دست سوده و آسوده

آسوده ز رنج و مشک بر مه سوده

پالوده ز دست با سلخ آلوده؟

آلوده ز شادی و ز غم پالوده

مهستی گنجوی

ای در طلب تو عمر من فرسوده

نابوده شده با تو دمی تا بوده

بر سفره انتظار خون جگرم

شد از پی حلوای لبت پالوده

اوحدالدین کرمانی

افسوس که عمر رفت بر بیهوده

هم لقمه حرام هم نفس آلوده

فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد

هیهات زکرده های نافرموده

قدسی مشهدی

فریاد ز دست صبر نافرموده

چون شمع ز گریه شد تنم فرسوده

با گریه شوقم چه کند صبر تنک؟

باران تندست و بام نااندوده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه