گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

آن سرو ناز رسته که اندر کنار ماست

سر بر فلک کشیده و فارغ ز کار ماست

پای دلم چو سرو فروشد به خاک مهر

دستی که دستگیر نباشد نگار ماست

در ما نظر فکن ز سر مهر کز غمت

بنگر که خون دیده و دل در کنار ماست

درهم کشیده ابروی چاچی کمان چرا

آشفته جعد زلف تو چون روزگار ماست

آنچ از غمم نسوخت دل آهنین توست

وآنچ از فراق سوخت تن زار زار ماست

آمد نسیم عنبر سارا ز باد صُبح

گویی که نکهت سر زلفین یار ماست

بگذشت و در جهان نظر لطف خود نکرد

و این هم نگفت خسته مسکین نزار ماست