گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

باز در سر هوس روی نگاری دارم

نه به شب خواب و نه در روز قرای دارم

بارها با تو دلم گفت که عمریست که من

بر دل از حسرت دیدار تو باری دارم

باده لعل لبت کرد مرا مست و هنوز

در سر از غمزه مست تو خماری دارم

عالمی را به تو دلشاد و من خسته جگر

از همه ملک جهان دامن خاری دارم

هرکسی را ز میانیست کنار یاری

زین میانه من سرگشته کناری دارم

گفتمش در دو جهان جز تو مرا یاری نیست

شرم نامد ز منش گفت که آری دارم

گل رویت همه در دست رقیبست چرا

من ز گلزار شب وصل تو خاری دارم

گفتمش گر تو دو صد جور کنی بر دل ریش

به جهان غیر غم عشق تو کاری دارم