بوسه ای از لب لعل تو تمنی دارم
همچو صوفی هوس خوردن حلوا دارم
در جواب او
من که سر در هوس کله و گیپا دارم
وه به جای درم این شوق و تمنی دارم
گشتم امروز ز اندازه برون، مالیده
صحن ماهیچه پر قیمه تولا دارم
بود آیا که من خسته به شیرین کاری
بینم اندر نظر خویش که حلوا دارم
تا چرا در حرم دیگ نشیند با گوشت
من پریشانی بسیار ز اکرا دارم
میل ططماج ندارد دلم و سرکه و سیر
زان که من معده پر از شیر و زخرما دارم
وز غم خوشه انگور که آید به کفم
همه شب چشم بر آن عقد ثریا دارم
خلق پرسند که در سینه چه داری صوفی
آرزوئی است که بر صحنک بغرا دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.