گنجور

 
جهان ملک خاتون

یک نظر گر می کنی بر حال ما، ما را تمام

هم عنایت کرد باید بر من ای ماه تمام

چشم بختم ز انتظارت گشت چون دریای خون

برنیاید خاطرم را زان لب شیرینت کام

تا به کی داری روا جانا که رود خون رود

در فراق روی خوبت از دو چشم ما مدام

تا به کی همچون صراحی خون رود در دل مرا

تا به کی سرگشته گردم در جهان مانند جام

چون طبیب من علاج مایه سودا نداشت

لاجرم ناپخته می باید مرا سودای خام

عشق او بازست و باز از سر گرفتن خوش بود

لیک دل در چنگ او افتاده مسکین چون حمام

توسنی بودم به تندی بدلگام و کینه جوی

از جفای چرخ گشتم در فراق دوست رام

 
 
 
فرخی سیستانی

ای ز سیمینه فکنده در بلورینه مدام

هم بساعد چون بلوری هم بتن چون سیم خام

سرو داری ماه بار و ماه داری لاله پوش

لاله داری باده رنگ و باده داری لعل فام

زلف تو مشک سیاه و جعد تو شمشاد تر

[...]

عسجدی

آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد

رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام

چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو

ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام

قطران تبریزی

تا شد از گل بوستان سیمگون بیجاده فام

بوی و رنگ از گل ستاند و باده و بیجاده وام

از شکوفه باد در بستان شده لؤلؤ فشان

وز شقایق سنگ در صحرا شده بیجاده فام

حور عین از خلد اگر عمدا ببستان بگذرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام

صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به‌ کام

عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم بود

شد به صبر و حلم پیدا نام ایشان از انام

صنع یزدان همچنان‌کایوب و اپراهیم را

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

ای همیشه بوده راه دین احمد را قوام

همچنان چون پیش ازین ملک ملکشه را نظام

عفو تو خط درکشد هر جا که بیند یک خطا

اسم تو گردن نهد آنجا که بیند یک تمام

آسیای فتنه فرق دشمنت را کرد آس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه