چه خوش باشد شراب وصل در جام
به کام دل نشستن با دلارام
مرا کام دل از هجر تو تلخست
بده کامم که شیرین گرددم کام
کسی کز آتش عشق نگاری
نگردد پخته در عالم زهی خام
طمع در وصل او بستن محالست
من بیچاره خرسندم به پیغام
ز دام زلف او دل ناشکیبست
که با دامش خوش افتادست با دام
به دریای تحیر غرقه گشتم
نمی دانم که چون باشد سرانجام
صبوری کن دلا مشتاب در خواب
به صبر دل توان دید از جهان کام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و شوق وصال اشاره میکند. او بیان میکند که شراب عشق چقدر شیرین است و آرزوی نشستن در کنار محبوبش دل را شاد میکند. اما در عین حال، او از جدایی و هجران رنج میبرد و میخواهد که این تلخی رفع شود. شاعر میگوید که کسی که در آتش عشق گرفتار است، نمیتواند بیاحساس بماند و آگاهی از طمع به وصال محبوب عذابآور است. او به نامحبوبش عشق ورزیده و در دام زلف او گرفتار شده است. در انتها، شاعر از دل خود میخواهد که صبر کند و به امید رسیدن به آرامش و کام دل، به دنیا نگاه کند.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب عشق و حضور معشوق، تجربهای لذتبخش و دلانگیز است که انسان را به آرامش و شادابی میرساند.
هوش مصنوعی: دلتنگی از جدایی تو برایم بسیار زشت و تلخ است. لطفاً چیزی به من بده که بتوانم شاد و خوشحال شوم.
هوش مصنوعی: کسی که از شعلههای عشق به معشوقش در نمیآید، در دنیا به پیری نرسیده و همچنان نابالغ و خام است.
هوش مصنوعی: امیدوار بودن به وصال او غیرممکن است، اما من بیچاره به یک پیام از او راضی هستم.
هوش مصنوعی: دل بیقرار من تحت تأثیر زلفهای او قرار دارد، زیرا در دام این زلفها خوشحال شدهام.
هوش مصنوعی: در دنیای بینظمی و شک و تردید غرق شدهام و نمیدانم که سرنوشت یا پایان کارم چگونه رقم خواهد خورد.
هوش مصنوعی: ای دل، صبر کن و نگران نباش؛ با صبر میتوانی از دنیای حقیقی لذت ببری و از خواب غفلت بیدار شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان تا نور مهر و دیگر اجرام
رسد ز انجا بدین الوان و اجسام
چه خدمت کرد شاها بنده تو
که با توست این چنین اعزاز و اکرام
ولیکن خسروا تو آفتابی
که هست این گیتی از تو گشته پدرام
تو دریایی و از دریا همه کس
[...]
ز گردون سعد اکبر داد پیغام
بدستوری که با شاه است همنام
که تا من سعد ملک آسمانم
تو خواهی بود سعدالملک اسلام
ز سعد اکبر ای صدر اکابر
[...]
به دانایی توان رستن ز ایام
چو آن مرغ نگارین رست از آن دام
چو در آغاز دید اعیان انحام
ندای کل شنید از یار پیغام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.