گنجور

 
جهان ملک خاتون

تا کی کنم ای دوست به درد تو تحمّل

دریاب دلم را و مکن بیش تعلّل

رحمی کن و بر حال من خسته ببخشای

تا چند کنی بر من سرگشته تطاول

چندم به سر خار جفا دل بخراشی

ای گل چه زیان باشدت از صحبت بلبل

چون گل به چمنهای جهان روی نماید

بلبل نتواند که کشد بار تحمّل

تا کی نکنی از سر انصاف و مروّت

در حال من بی کس بیچاره تأمل

یارب ز جفای فلک و جور رقیبان

کردیم به درگاه جلال تو توکّل

زنهار منال ای دل مسکین ز جفایش

ناچار بود خار هرآنجا که بود گل

آخر نظری کن به من از لطف نگارا

تا چند نمایی ز من خسته تغافل

در خلوت چشمم صنما خیل خیالت

بنشست و کند بهر جمال تو تحمّل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عمعق بخاری

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج

رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل

زلفین تو زاغیست بر آویخته هموار

[...]

سنایی

ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل

وی به شده از دست تو صد علت هایل

ای خواجهٔ فرزانه علی بن محمد

وی نایب عیسی به دو صد گونه دلایل

عقل از تو چنان تیز که سودا ز تخیل

[...]

عبدالواسع جبلی

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیر‌ی‌ست برانگیخته از عاج

رخسار تو شیر‌ی‌ست برآمیخته با مل

بر دامن لعل است تو را نقطهٔ عنبر

[...]

حمیدالدین بلخی

حسبت بلد تهم داری و ساکنها

جیران بیتی و اعمامی و اخوالی

اصبحت فیهم عظیم القدر ذاخطر

و رحت فیهم برحب العیش و البال

ادیب صابر

ای در حسد چشم تو هاروت به بابل

من در هوس زهره و هاروت تو بیدل

با چهره تو سایه بود تابش زهره

وز غمزه تو مایه برد جادوی بابل

ماهی و منت ساخته منزل ز دل و جان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه