گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای صبحدم نسیم سر زلف تو بیار

یا از من غریب پیامی ببر به یار

از من بگویش ای بت نامهربان شوخ

کشتی مرا به وعده وصل و به انتظار

تا کی کشی چنین تو سر از ما چو سروناز

تا کی به جست و جوی تو گردم به هر دیار

از باده ی فراق تو سرمست بوده ام

بوسی بده ز لعل تو تا بشکنم خمار

فریاد من ز دست نگاریست بوالعجب

کاو را به غیر جور و جفا نیست هیچ کار

بارم ز عشق بر دل و کارم نه بر مراد

ما را به روزگار تو اینست کار و بار

از روزگار آه کشم یا جفای یار

آهی کشم ز یار و هزاران ز روزگار

فریاد خستگان سرِ تیغ هجر رس

زین بیش جور بر من مسکین روا مدار

کامم بده ز دولت وصلت چرا که هست

بر یارم اشتیاق و جهان نیست پایدار