خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار
طاقت صبرش نماند داد ز دست اختیار
دل ستدی ای صنم قصد به جان کرده ای
گرچه نباشد مرا در غم عشق تو کار
دیده ی بی خواب من دل به سر عشق کرد
از سر نامردمی کرد به جان زینهار
گر ز منت عار هست ای بت دلخواه من
با غم عشق رخت هست مرا افتخار
گوی دل من هنوز خسته ز چوگان تست
زآنکه به میدان شوق نیست چو تو شهسوار
سرو سمن بوی من با دل مسکین چه کرد
چون بستد دل ز من داد به دست چنار
تازه دلی داشتم چون گل رخسار دوست
بین که چه پژمرده شد از غم آن روزگار
دولت وصلت به من بی سر و پا کی رسد
کار به بخت اوفتاد تا که بود بختیار
هست به سوی جهان همّت صاحبدلان
زآنکه ز نسل شهان هست جهان یادگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و رنجی است که شاعر از جدایی و غم عشق میکشد. شاعر با اشاره به زلفهای یار و ناتوانی از تحمل درد دل، از دلی که به خاطر محبوبش زخم خورده سخن میگوید. او با ناامیدی از عدم رسیدن به وصال، به یاد روزهای خوش گذشته و زیبایی محبوبش میافتد و در عین حال از افتخار عشقش سخن میگوید. تمام این احساسات نشاندهنده عشقی اسیرکننده و پررنج است که دلی خسته به جای گذاشته.
هوش مصنوعی: دل خسته و بیتابی که در زلفهای معشوق گرفتار شده، دیگر طاقت انتظار ندارد و از دست اختیار خود رها شده است.
هوش مصنوعی: دلت را از من گرفتی، ای معشوق، به جانم آسیب زدهای، با این حال در عشق تو هیچ نگرانی ندارم.
هوش مصنوعی: چشمان بیخواب من به خاطر عشق، به شدت دچار درد و رنج شدند و از روی بیوفایی و ناسپاسی، جانم را به خطر انداختند.
هوش مصنوعی: اگر از جانب تو، که معشوق دلباز من هستی، عار و شرم بر من غلبه کند، من به خاطر غم عشق تو، به خود میبالم.
هوش مصنوعی: دل من هنوز از یاد تو و بازی عاشقانهات خسته شده است، چون در میدان عشق هیچکس به اندازه تو استاد و ماهر نیست.
هوش مصنوعی: سرو سمن بوی من و دل بیچارهام را چه کرد، وقتی که دل مرا از من گرفت و به دست درخت چنار سپرد.
هوش مصنوعی: دلی شاداب و جوان داشتم مثل گل چهره دوستم، اما حالا از غم آن ایام، خیلی پژمرده و ناراحت شدهام.
هوش مصنوعی: با کمال میل. این بیت به این معناست که من منتظرم تا فرصت ملاقات و وصال نصیب من شود و به محض اینکه شانس به من رو کند، این فرصت به من خواهد رسید.
هوش مصنوعی: کسانی که دلهای بزرگی دارند، به سوی دنیا تلاش میکنند، زیرا دنیا میراثی است از نسل پادشاهان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.