ای دل مجروح مهجور پریشان روزگار
همچو زلف دلبران پیوسته ای در نور و نار
کار تو بالا گرفت و کار ما از دست رفت
در فراق روی او اینست ما را کار و بار
او ز حال زار ما گرچه فراغت باشدش
دیده ی بختم نهاده روز و شب در انتظار
گفت صبری پیش گیر و بیش ازین انده مخور
زانکه نوش از نیش باشد دایماً و گل ز خار
ما چو خاک راه تو خواریم و تو چون سرو ناز
عیب کی باشد اگر روزی کنی بر ما گذار
نرگس سرمست در بستان فکنده سر به پیش
تا که چشم دلفریبت کی کند دفع خمار
بنده گر بسیار داری در جهان عیبت که کرد
لیکن از مهر و وفاداری یکی را گوش دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و درد دل شخصی میپردازد که به عشق و جدایی از محبوبش گرفتار است. او خود را مانند زلفهای محبوبش میبیند که بین نور و تاریکی قرار گرفتهاند. در این حال، از بخت بدش شکایت میکند و در انتظار رسیدن محبوبش به سر میبرد. شاعر به خود و دیگران نصیحت میکند که صبر کنند و غم نخورند، زیرا زندگی مملو از نیش و خار است. در انتها، به وفاداری و عشق در روابط تأکید میکند و میگوید که در میان بسیار افراد، تنها یکی باید ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: ای دل نازک و آسیبدیده که در تنهایی و آشفتگی زندگی میکنی، مانند موهای پریشان و زیبا، همیشه در حال تجربهکردن خوشیها و دشواریها هستی.
هوش مصنوعی: کار تو رونق گرفت و زندگی ما به هم ریخت. این بحران در غیبت چهرهاش باعث شده که اوضاع ما بههم بریزد.
هوش مصنوعی: او با وجود اینکه از وضعیت نابسامان ما بیخبر است، اما چشمانش هر روز و شب به امید آمدن خبر از ما دوخته شده است.
هوش مصنوعی: بهت میگوید صبر داشته باش و بیشتر ناراحت نباش، چون زندگی همیشه با تلخی و شیرینی همراه است؛ شادی ممکن است از رنج ناشی شود، مثل گل که از خار به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ما مانند خاک پای تو بیارزشیم و تو همچون سرو زیبایی؛ آیا عیبی دارد اگر روزی به ما نظری کنی؟
هوش مصنوعی: در باغ، نرگس شاداب سرش را به پایین انداخته و منتظر است تا ببیند کی چشمان دلربایش خمارش را برطرف خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا افراد زیادی داشته باشی که به تو عیب میگیرند و به تو انتقاد میکنند، اما از زیرکی و وفاداری کسی را نگهدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.