گنجور

 
جهان ملک خاتون

عاشق گل کی خورد غم از سلحداران خار

خاصّه آنکس کش نباشد بی رخت صبر و قرار

از چه رو آخر برآشفتست با ما زلف تو

از سر شوریدگی جانا بسان روزگار

خاک راه او شدم دادم به دست باد هجر

آتشی در جان ما زد زان دو لعل آبدار

یا بکش تنگم به بر چون تنگ شکّر دلبرا

یا بکش در پای هجر دوست جور از ما بدار

دست وصل از ما مدار و مفکنم در پای جور

چون جهان را هست جانا بر وجود تو مدار

خلق گویندم برو ترک غم عشقش بگو

ای مسلمانان به عشق او ندارم اختیار

گل به دامان می برند از بوستان دوستان

می نمی یارم شد آنجا از جفای نوک خار

چند خون من بریزی زان دو چشم نیمه مست

چند تاب من دهی همچون دو زلف تابدار

ای دل محزون مخور زین بیش غم در کار عشق

زآنکه چندانی نمی باشد جهان را اعتبار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار

لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار

خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت

روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار

چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار

یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز

اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار

از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
خواجه عبدالله انصاری

ای خداوندان مال العتبار الاعتبار

ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار

پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق

پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار

توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از خواجه عبدالله انصاری
ازرقی هروی

بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار

افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار

گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان

گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار

غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

ابر آذاری برآمد از کران کوهسار

باد فروردین بجنبید از میان مرغزار

این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار

وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار

خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه