بی رخت دیده کی جهان بیند
یا به جای تو غیر بگزیند
دل من شد به خار هجر تو ریش
گل ز باغ وصال کی چیند
چونکه با زلف و خالت انس گرفت
جای دیگر چگونه بنشیند
گر خرامی به باغ سرو روان
درد از آن قامت تو برچیند
گر به جنّت نه همدمم باشی
یک زمان بی رخ تو ننشیند
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بی رخت دیده کی جهان بیند
یا به جای تو غیر بگزیند
دل من شد به خار هجر تو ریش
گل ز باغ وصال کی چیند
چونکه با زلف و خالت انس گرفت
جای دیگر چگونه بنشیند
گر خرامی به باغ سرو روان
درد از آن قامت تو برچیند
گر به جنّت نه همدمم باشی
یک زمان بی رخ تو ننشیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
باره را شاهوار بنشیند
خرم آن کس که روی او بیند
گرچه در دست نقش او بیند
خشم صفرائیان بننشیند
به سیاهی بصر جهان بیند
چرگنی بر سیاه ننشیند
ذره چون آفتاب را بیند
در هوایش ز رقص ننشیند
نور اگر صدهزار میبیند
جز که بر اصل نور ننشیند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.