خالیست بر آن لبان دلبند
همچون مگسی نشسته بر قند
چندان به کرشمه شیوه ها کرد
تا کرد دلم به زلف پابند
از ما بربود صبر و آرام
تا زلف به روی مه پراکند
آن غمزه ی شوخ همچو پیکان
مرغ دل ما به دامش افکند
بردی دل عالمی به دستان
این سرکشی و عتاب تا چند
از سلسله دو زلف مشکین
تار دل ما فتاد در بند
دیوانه دلم ز پیر معنی
حاصل چه بود چه نشنود پند
بار غم عشق بر دل من
کوهیست عظیم چون دماوند
مهر رخ آن صنم تو گویی
با جان جهانش هست پیوند
از بنده گناه اگرچه باشد
هم عفو کند مگر خداوند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوانده کتاب زند و پازند
زین خواندن زند تا کی و چند؟
دل پر ز فضول و زند برلب
زردشت چنین نبشت در زند؟
از فعل منافقی و بیباک
[...]
تا کی غم خان و مان و فرزند
چند انده نان و جامه تا چند
چندانکه درین جهانی ای شیخ
بر خویش گری و بر جهان خند
ای یازده امهات و نه آب
نازاده خلف تر از تو فرزند
قهر تو دو رخ نهاده بر زهر
لطف تو سه ضربه داده بر قند
شیر اجم از تو ریسمان صید
[...]
ای روح صفات اهرمن بند
وی نوک سنان آسمان رند
در نعش و پرن زنند طعنه
نظم تو و نثرت ای خداوند
هر بیخ ستم که دهر بنشاند
[...]
گر دل دهی ای پسر بدین پند
از پند پدر شوی برومند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.