وصالت دوای دل دردمند
در وصل از این بیش بر ما مبند
مکن گریه چون ابر بر جان من
چو گل بر من و حال زارم مخند
مسوزان مرا از فراق رخت
که او آتش است و دل ما سپند
که دارد بتی مهوش همچو من
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
نخواهم به هر دو جهان جز تو کس
اگر روز حشرم مخیر کنند
نگیرد دلم انس با هیچکس
گرم بی رخ تو به جنّت برند
چو تیر جفایت ببارد ز ابر
نشاید که مژگان به هم برزنند
اگر در غمت ناله ای بشنوی
ز مردان نه مردند ایشان زنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ببادافره جاودان کردمند
به دوزخ بماند روانش نژند
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
برو جست عذرا چو شیر نژند
بزد دست و چشم ادانوش کند
فگنده به لولو بر از لاله بند
پراگنده بر سرو سیمین کمند
نه هم قیمت لعل باشد بلور
نه همرنگ گلنار باشد پژند
بپیچد دلم چون ز پیچه بتم
گشاید بر غم دلم پیچه بند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.