گنجور

 
جهان ملک خاتون

وصالت دوای دل دردمند

در وصل از این بیش بر ما مبند

مکن گریه چون ابر بر جان من

چو گل بر من و حال زارم مخند

مسوزان مرا از فراق رخت

که او آتش است و دل ما سپند

که دارد بتی مهوش همچو من

دو ابرو کمان و دو گیسو کمند

نخواهم به هر دو جهان جز تو کس

اگر روز حشرم مخیر کنند

نگیرد دلم انس با هیچکس

گرم بی رخ تو به جنّت برند

چو تیر جفایت ببارد ز ابر

نشاید که مژگان به هم برزنند

اگر در غمت ناله ای بشنوی

ز مردان نه مردند ایشان زنند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ببادافره جاودان کردمند

به دوزخ بماند روانش نژند

عیوقی

فگنده به لولو بر از لاله بند

پراگنده بر سرو سیمین کمند

مشاهدهٔ بیش از ۴۳ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
عسجدی

نه هم قیمت لعل باشد بلور

نه همرنگ گلنار باشد پژند

بپیچد دلم چون ز پیچه بتم

گشاید بر غم دلم پیچه بند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عسجدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه