طالبان سر کویت رخ جانان طلبند
رخ جانان نه مرادست مگر جان طلبند
این دلیلیست که در صورت خوبان همه خلق
گشته حیران جمالند و همه آن طلبند
چون تویی مایه درمان دل عشاقان
دردمندان تو از لطف تو درمان طلبند
چون من آشفته آن روی چو ماهت شده ام
در سر کوی تو از ما سر و سامان طلبند
بر سر کوی تو چون هست سگان را باری
عاشقان تو چرا بار ز دربان طلبند
چون تویی سایه ی خالق به سر خلق جهان
سایه مرحمت شاه جهانبان طلبند
غرق طوفان بلا گشته دل و جان و چو نوح
دست امّید برآورده و درمان طلبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اشتیاق و نیاز عاشقان به دیدار و محبت معشوق است. شاعر از عشق واقعی و زیباییهای معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که همه انسانها در جستجوی جمال و محبت او هستند. او در وصف وضعیت عاشقانی که از دوری معشوق رنج میبرند، به درد و درمانی که در سایه حضور معشوق یافت میشود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و غرق شدن در مشکلات زندگی اشاره کرده و میگوید که به امید ملاقات و محبت معشوق دست دراز کردهاند.
هوش مصنوعی: اصطلاحات مختلفی در این بیت به کار رفته است که به جستجوی عاشقانه اشاره دارد. در اینجا، عاشقان در پی دیدار معشوق خود هستند و یقین دارند که تنها سیرت و جمال او نیست که مورد نظرشان قرار دارد، بلکه عشق و جانش را میطلبند. به عبارتی، هدف واقعی آنها تنها دیدن چهره زیبا نیست، بلکه عشق و وجود معشوق است که ارزشمندتر از هر چیز دیگر است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و جذابیت کسانی که خوب و نیکو هستند، باعث شده که تمام مردم مبهوت و حیرتزده شوند و همه آنها در جستجوی این زیبایی هستند.
هوش مصنوعی: تو درمانی برای دلهای عاشق و دردمندانی که به دنبال کمک و لطف تو هستند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و شیداییام در خیابان تو، به حالتی آشفته و پریشان درآمدهام، و از من و حال و روزم طلب آرامش و نظم دارند.
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، سگان از عشق تو مینالند، پس چرا عاشقان تو از دربان درخواست میکنند؟
هوش مصنوعی: چون تو سایهای از خالق هستی، مردم جهان نیز به لطف و رحمت شاه جهان نیازمندند.
هوش مصنوعی: دل و جان در درد و مشکلات نابود شدهاند و مانند نوح که در طوفان نجات امیدش را به خدا میسپرد، دست به دعا و درخواست درمان از خدا زدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه دیوند که خاتم ز سلیمان طلبند
یا چه گبرند که آزار مسلمان طلبند
خلق دیوانه و از محنت دیوان در بند
وین عجبتر که ز دیوان زر دیوان طلبند
آسیائی که فتادست و ندارد آبی
[...]
دردمندان تو از وصل تو درمان طلبند
یک نظر دیدن روی تو چو ایمان طلبند
همچو پروانه ی سرگشته دلِ خلق جهان
بر فروغ رخ تو راه شبستان طلبند
بلبلان را همه فریاد و فغان دانی چیست
[...]
عارفان از دو جهان صحبت جانان طلبند
تنگ چشمان گدا ملک سلیمان طلبند
اعتباری نکنند اهل دل آن طایفه را
که نه از بهر لقا روضه رضوان طلبند
بی لب و چشم و رخ و زلف تو ذوقی ندهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.