دردمندان تو از وصل تو درمان طلبند
یک نظر دیدن روی تو چو ایمان طلبند
همچو پروانه ی سرگشته دلِ خلق جهان
بر فروغ رخ تو راه شبستان طلبند
بلبلان را همه فریاد و فغان دانی چیست
عاشقانند و به بستان گل بستان طلبند
در فراق رخ تو ناله برآورد هزار
وین زمان باج خود از باده پرستان طلبند
غمزه شوخ و لب لعل تو با همدیگر
زاری و سوز سحرگاه ز دستان طلبند
به شب دولت وصل تو ندارم دستی
تیغ هجران تو را رستم دستان طلبند
چشم تو خون جهان ریخت ازو نیست عجب
راستی و خرد و عقل ز مستان طلبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به توصیف عشق و اشتیاق عاشقان میپردازد. او بیان میکند که دردمنشان و عاشقان برای دیدن روی معشوق و وصال او در عطش و التهابند. پروانههای سرگشته و بلبلان در جستجوی روشنایی و زیبایی معشوق هستند. در فقدان معشوق، نالهها و فریادهای عاشقان بلند میشود. شاعر همچنین به تأثیر نگاه معشوق و نغمه و غمزههای او اشاره میکند که دلها را میسوزاند و جانها را میگیرد. در نهایت، به ضعف و درماندگی عاشقان در برابر تیغ جدایی و هجران اشاره میکند و میگوید که حتی عقل و خرد نیز از شوری عاشقانه دورند.
هوش مصنوعی: دردمندان از تو درمان میخواهند و تنها با یک نگاه به روی تو مثل کسی که ایمان دارد، احساس آرامش میکنند.
هوش مصنوعی: مانند پروانهای سرگردان، دلهای مردم در جستجوی نور چهرهات هستند و به سوی دیاری که تو در آن هستی، روانه میشوند.
هوش مصنوعی: بلبلان همگی در جستجوی دلنوشتهها و نالههای خود هستند. آنها عاشقانی هستند که در باغ گل به دنبال گل و زیبایی میگردند.
هوش مصنوعی: عشق به چهرهات باعث شده که هزاران بار در تنهایی خود ناله کنم و حالا کسانی که به شرابخواران تعلق دارند، به دنبال به دست آوردن سهم خود هستند.
هوش مصنوعی: چشمان پر از ناز و لبهای زیبا و قرمز تو، به صورت هماهنگی از عشق و فراق و درد در صبحگاه شکایت میکنند و از دستانی که در طلب معشوق دراز شدهاند، طلب یاری دارند.
هوش مصنوعی: من از شب وصال تو دست خالی دارم و نمیتوانم با تیغ جداییات مبارزه کنم، چرا که در این میدان، رستم دستان به دنبال طلب توست.
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبا و جذاب است که تمامی زیباییهای جهان را تحت تاثیر قرار داده و به خود جلب کرده است. این موضوع چندان تعجبآور نیست، چون راستی و عقل را نیز از افرادی که مست هستند، میتوان طلب کرد و در این حال روشنایی و روشنگری را از آنان انتظار داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه دیوند که خاتم ز سلیمان طلبند
یا چه گبرند که آزار مسلمان طلبند
خلق دیوانه و از محنت دیوان در بند
وین عجبتر که ز دیوان زر دیوان طلبند
آسیائی که فتادست و ندارد آبی
[...]
طالبان سر کویت رخ جانان طلبند
رخ جانان نه مرادست مگر جان طلبند
این دلیلیست که در صورت خوبان همه خلق
گشته حیران جمالند و همه آن طلبند
چون تویی مایه درمان دل عشاقان
[...]
عارفان از دو جهان صحبت جانان طلبند
تنگ چشمان گدا ملک سلیمان طلبند
اعتباری نکنند اهل دل آن طایفه را
که نه از بهر لقا روضه رضوان طلبند
بی لب و چشم و رخ و زلف تو ذوقی ندهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.