مرا جز عشق تو کاری نباشد
چو تو در عالمم یاری نباشد
روا باشد که در ایوان وصلت
من بیچاره را باری نباشد
ترا باشد به جای من همه کس
مرا غیر از تو دلداری نباشد
به روز هجرت ای یار جفا جوی
غم بسیار و غمخواری نباشد
مرا بارست بسیار از تو بر دل
اگرچه از منت باری نباشد
اگر از لطف خویشم بنده خوانی
مرا زان بندگی عاری نباشد
مگر روزی رسی فریاد جانم
که از خاک من آثاری نباشد
شبی در خلوت وصل تو خواهم
که جز من هیچ اغیاری نباشد
که تا حال جهان گویم به زاری
چو از اغیار دیاری نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر اعلام میکند که هیچکس را جز عشق معشوق نمیشناسد و در غیاب او هیچ خوشحالی برایش باقی نمیماند. او از غم و جفاهایی که در روزهای هجرت معشوق میکشد، صحبت میکند و احساس زحمت و بار عاطفی سنگینی را بر دل خود احساس میکند. شاعر در انتها آرزو میکند که روزی برسد که بیانگر فریاد درونیاش باشد و تنها در کنار معشوق به خلوت بپردازد، جایی که هیچ کس جز او و معشوق حضور نداشته باشد. در کل، این شعر عمق احساسات عاشقانه و دلتنگی برای معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من جز عشق تو کاری ندارم، چون تو در این دنیا هیچ پشتوانهای برایم نیستی.
هوش مصنوعی: مناسب است که در آستانه شیرینی عشق، من بیچاره، کموزنی داشته باشم و به نوعی ناچیز به حساب آیم.
هوش مصنوعی: تو برای من همهچیز هستی و ما دیگر کسی besides تو برای دلداری من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در روزی که از هم دور میشویم، ای دوست، هیچ کس برای غمخواریم نخواهد بود و غمهایم زیاد خواهند بود.
هوش مصنوعی: دل من از یاد تو، سنگین و پر از احساسات گوناگون شده است، هرچند که ممکن است در این احساسات نشانی از سپاسگزاری نباشد.
هوش مصنوعی: اگر مرا به خاطر مهربانیات بنده خود بنامید، باید بدانید که من از این بندگی خالی نیستم.
هوش مصنوعی: شاید روزی فرا برسد که فریاد و احساسات من از بین برود و هیچ نشانهای از وجود من در دنیا باقی نماند.
هوش مصنوعی: یک شب را در تنهایی و نزدیکی تو میخواهم که هیچ فرد دیگری جز من حضور نداشته باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تا کنون، دروغ و نیرنگی در دنیا وجود داشته و من در حال آسیب دیدن از آن هستم، چرا که در جایی زندگی نمیکنم که متعلق به خودم باشد و تحت سلطه دیگران هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز عاشق زارتر زاری نباشد
ز کار او بتر کاری نباشد
ترا کز نیکوان یاری نباشد
مرا نزد تو مقداری نباشد
نباشد دولت وصلت کسی را
وگر باشد مرا باری نباشد
ترا گر کار من دامن نگیرد
[...]
ز مرگم گرچه تیماری نباشد
گلی را سوختن کاری نباشد
ترا خود رسمِ دل داری نباشد
جز آیینِ جفا کاری نباشد
ازین ها به بده ما را کزین ها
که با ما می کنی یاری نباشد
مکن با اهلِ دل نا التفاتی
[...]
تو را با آخرت کاری نباشد
وزان بر جان تو باری نباشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.