گفتم ای دل مگرش مهر و وفایی باشد
یا به درد من دلخسته دوایی باشد
دل ببرد از من بیچاره و در پای افکند
بیشتر زین به جهان جور و جفایی باشد
به در خلوت وصلش شدم از غایت شوق
هیچ بویی نشنیدم که صلایی باشد
دل برفت از بر ما مسکن انسی طلبید
گفتمش جز سر زلفین تو جایی باشد
رایم اینست که جان در قدمت افشانم
دلبرا خوشتر از این رای چه رایی باشد
نسبت قد تو با سرو چمن می کردم
چون بدیدم ز قدت نشو و نمایی باشد
میل بالای تو چون کرد دل سرگشته
گفتم آن روز که بالاش بلایی باشد
حسن را می دهی ای دوست زکاتی باری
هیچ گفتی به سر کوی گدایی باشد
به جفا خاطر مسکین جهانی مشکن
مکن این ظلم که هم روز جزایی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل شکستگی و عشق ناامید خود سخن میگوید. او به دل خود میگوید که آیا در این دنیا مهر و وفایی وجود دارد یا خیر. او به یاد میآورد که دلش چگونه فریب خورده و افتاده است. به خلوت معشوق میرود، اما هیچ نشانی از عشق نمییابد. دلش از او جدا شده و به جای دیگری پناه برده است. شاعر میگوید که ترجیح میدهد جانش را در قدم معشوق نثار کند و از زیبایی او و مقایسهاش با سروها سخن میگوید. او ناامیدانه از دوست خود میخواهد که با زیباییاش، دلها را نشکسته و از ظلم و جفا نسبت به دیگران خودداری کند، چرا که روزی برای پاسخ به این اعمال وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: گفتم ای دل، آیا ممکن است که محبت و وفا وجود داشته باشد یا اینکه برای درد من، راحتی پیدا شود؟
هوش مصنوعی: دل من را از من گرفتند و به زمین انداختند؛ بیشتر از این در جهان بدی و ستمی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در حالی که بسیار مشتاق بودم به دیدار معشوق بروم، در آن خلوت به قدری غرق در احساسات خود شدم که حتی نتوانستم بوی هیچ چیز را حس کنم، گویی هیچ صدا و نشانهای از وصل وجود نداشت.
هوش مصنوعی: دل از دستم رفت و به دنبال محبتی حقیقی بود. به او گفتم، جز زیبایی و جذابیت موهایت، هیچ جا برای آرامش نیست.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که جانم را در راه تو نثار کنم، ای محبوب؛ آیا راهی بهتر از این وجود دارد؟
هوش مصنوعی: وقتی قامت تو را با قامت سروهای چمن مقایسه کردم، متوجه شدم که قد و بالای تو به قدری زیبا و منحصر به فرد است که هیچ مشابهی نمیتواند داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی خواسته و تمایل تو دل بیتابم را به تلاطمی میاندازد، در آن روزی که تو بر بلندی باشی، مشخص است که چه مصیبتها و مشکلاتی پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، آیا میتوانی خوبان را کمکی کنی؟ آیا هیچکس گفته که این کار در جایی که بینواها هستند، نشان از بزرگی و کرامت نیست؟
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم به یک فرد بیچاره، جهان را نشکن. این کار نکن زیرا روزی برای پاسخگویی به اعمالت وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که باشم که مرا چون و چرایی باشد
یا چه مرغم که مرا با تو هوایی باشد
شدم از دست خیال تو چو سوزن باریک
سر آن رشته هم القصه ز جایی باشد
گرنه سر در سر کار تو کنم پس دیگر
[...]
دل همان به که گرفتار هوائی باشد
سر همان به که نثار کف پائی باشد
هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال
درد سهلست اگر امید دوائی باشد
دامن یار به دست آر و ره میکده گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.