هر که را در دو جهان همچو تو یاری باشد
یا به دست دل او چون تو بهاری باشد
کی کند بس ز تماشای گلستان رخت
خاصه کز وصل تواش بوس و کناری باشد
بر سر چشمه ی چشمم بنشین تا گویم
جای سرو و چمنی هم به کناری باشد
گذری کن به سوی ما ز سر لطف دمی
زآنکه سروش به سر خاک گذاری باشد
گر گذاری بودم در دل تو نیست عجب
زآنکه از خس دل دریاش چه عاری باشد
باده ی عشق ترا مستی از آن بیشترست
که به یک جرعه مرا دفع خماری باشد
به شب زلف تو و روز رخت بتوان دید
گرچه در جمله جهان لیل و نهاری باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.