گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای دیده گشته در غم هجر تو چون شراب

وای دل بر آتش غم عشقت شده کباب

ای سرو راستی که قدی خوش کشیده ای

در بوستان عشق سر از سوی ما متاب

بر آتش رخت جگر ما کباب شد

وز خون دیده رفت به جام دلم شراب

بگشا نقاب از رخ خورشید پیکرت

زان رو که نیست عادت خورشید در نقاب

مهر رخت چو بر من خسته جگر فتاد

سرگشته همچو ذرّه شدم پیش آفتاب

بشتاب سوی خسته ی هجران خود ببین

کاین عمر بیوفا به چه سان می کند شتاب

عمر عزیز در غم ایام صرف شد

خوش عهد کودکی و خوشا موسم شباب

جانا به دیده ام تو نگویی که از چه روی

ترکان چشم مست تو بستند راه خواب

با من خیال یار درآمد به گفت و گوی

گفتا بگو حکایت و بشنو ز من جواب

جایی که هست مسکن خیل خیال دوست

آنجا مجال خواب نباشد به هیچ باب

خواهیم دست بوس تو دریافت چو عنان

باشد که پای بوس تو یابیم چون رکاب

بر دی به لعل دلکشت ای دوست دل ز ما

کردی به تیر غمزه ی فتان جهان خراب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟

تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟

عنصری

گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب

گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب

گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف

گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب

گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

[...]

مسعود سعد سلمان

چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب

رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه

بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب

از گریه چون غرابم آواز در گلو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه