اگرچه بر دلم از هجر صد ستم باشد
ولی امید وصال ار بود چه غم باشد
وگرچه خسته و زاری دلا مباد آن روز
که سایه غم او از سر تو کم باشد
قدم به پرسش بیمار نه که خواهم کرد
هزار جان گرامی فدا گرم باشد
دلم ز روز فراقت به جان رسید کنون
گرش به وصل نوازی شبی کرم باشد
کجا به حال گدایان نظر کنی شاها
تو را که ملک سلیمان و جام جم باشد
همیشه پشت مرادم به زیر بار فراق
هلال وار چو ابروی دوست خم باشد
کسی که بر در وصل تو جان دهد چو جهان
میان حلقه ی عشّاق محترم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که شیفته روی آن صنم باشد
ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد
برای دیدن دیدار دوست از دشمن
توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد
بهیچ رو ز در او نمیروم باری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.