کسی که شیفته روی آن صنم باشد
ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد
برای دیدن دیدار دوست از دشمن
توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد
بهیچ رو ز در او نمیروم باری
گدا ملازم درگاه محتشم باشد
رقیبم از سر کویش بجور میراند
گدای شهر مبادا که محترم باشد
کسی که قدر شب وصل دوست نشناسد
اگر ز هجر بمیرد هنوز کم باشد
هر آنکه سر غم عشق بر زبان راند
زبان بریده سیه روی چون قلم باشد
بگفت با تو دمی همنفس شوم روزی
ندانم آن دم خرم کدام دم باشد
اگر بحال من خسته دل کند نظری
ز عین مردمی و غایت کرم باشد
حسین خسته جگر را سزد که بنوازد
به گوشه نظری گرچه صبحدم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه بر دلم از هجر صد ستم باشد
ولی امید وصال ار بود چه غم باشد
وگرچه خسته و زاری دلا مباد آن روز
که سایه غم او از سر تو کم باشد
قدم به پرسش بیمار نه که خواهم کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.