دل عاشق ز غم پردرد باشد
رخش از درد دوری زرد باشد
به شبهای فراق روی دلبر
ز خورد و خواب دایم فرد باشد
نه در خورد منست این آرزو لیک
شب وصلت مرا در خورد باشد
منم خاک سر کویت مبادا
ز ما بر خاطر تو گرد باشد
کسی آگه شود بر دردم ای جان
به عشق او که صاحب درد باشد
تو می دانی مرا در هجر رویت
دلی بس گرم و آهی سرد باشد
کسی کاو را بود صبر از نگاری
به عشق او که صاحب درد باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستیز آغاز عشق مرد باشد
بتفسد زو دل ارچه سرد باشد
مرا عشق از کجا درخورد باشد
که بر مویی هزاران درد باشد
گرت چون آفتاب این درد باشد
ز بی خوابیت رویی زرد باشد
چنان مردی که الحق مرد باشد
که از عقبی و دنیا فرد باشد
نشاید ریخت می گر درد باشد
که دردی نیز هم در خورد باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.