گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

دردم نهاد بر دل و درمان نمی‌رسد

واین روزگار تلخ به پایان نمی‌رسد

موری ضعیفم و شده‌ام پایمال هجر

حالم مگر به گوش سلیمان نمی‌رسد

هر روز چرخ درد به دردم فزود و آه

کاین آه سوزناک به کیوان نمی‌رسد

دل خود ز دست هجر عزیزان فگار بود

وین نیش بین که جز به رگ جان نمی‌رسد

یک دم نمی‌زنم که به جانم ز روزگار

دردی دگر ز هجر عزیزان نمی‌رسد

فریاد و آه و ناله و زاری من چه سود

کاین تیره روز هجر به پایان نمی‌رسد

 
 
 
وطواط

شاها، به پایگاه تو کیوان نمی‌رسد

در ساحت تو گنبد گردان نمی‌رسد

جایی رسیده‌ای به معالی و مرتبت

کآنجا به جَهْدْ فکرت انسان نمی‌رسد

آن می‌رسد به روضهٔ آمال از کفت

[...]

انوری

دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد

صبرم رسید و هجر به پایان نمی‌رسد

در ظلمت نیاز بجهد سکندری

خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

افسوس دست من که به کیوان نمی‌رسد

آوخ که دور چرخ به پایان نمی‌رسد

بر من نماند هیچ ملالی و محنتی

کز جور دور گنبد گردان نمی‌رسد

بادا شکسته چنبر گردون دون ازانک

[...]

عطار

جان در مقام عشق به جانان نمی‌رسد

دل در بلای درد به درمان نمی‌رسد

درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز

دشوار می‌نماید و آسان نمی‌رسد

ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد

[...]

نجم‌الدین رازی

آلوده شد بحرص درم جان عالمان

وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد

دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر

وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه