دردم ز وصل دوست به درمان نمیرسد
واین تیره روز هجر به پایان نمیرسد
جانم به لب رسید ز دست جفای خلق
واین طرفه تر که شرح به جانان نمیرسد
یک لحظه نگذرد که دل خسته مرا
صد تیر از فراق تو بر جان نمیرسد
ما جان نهادهایم به راه غمت ولیک
ما را گناه چیست چو فرمان نمیرسد
عید رخم نمای که این لاشهٔ ضعیف
از درد دوری تو به قربان نمیرسد
یک دم نمیرسد که دلم را هزار بار
صد تیغ غم ز جور رقیبان نمیرسد
او حاکمست و عادل و من بندهٔ ضعیف
آخر چرا به غور ضعیفان نمیرسد
درد و غمست کار جهان سر به سر تمام
لیکن به محنت شب هجران نمیرسد
تا کی جهان به جان رسد از خار جور خلق
یارب دمی به وصل گلستان نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شاها، به پایگاه تو کیوان نمیرسد
در ساحت تو گنبد گردان نمیرسد
جایی رسیدهای به معالی و مرتبت
کآنجا به جَهْدْ فکرت انسان نمیرسد
آن میرسد به روضهٔ آمال از کفت
[...]
دردم فزود و دست به درمان نمیرسد
صبرم رسید و هجر به پایان نمیرسد
در ظلمت نیاز بجهد سکندری
خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمیرسد
برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن
[...]
افسوس دست من که به کیوان نمیرسد
آوخ که دور چرخ به پایان نمیرسد
بر من نماند هیچ ملالی و محنتی
کز جور دور گنبد گردان نمیرسد
بادا شکسته چنبر گردون دون ازانک
[...]
جان در مقام عشق به جانان نمیرسد
دل در بلای درد به درمان نمیرسد
درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز
دشوار مینماید و آسان نمیرسد
ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد
[...]
آلوده شد بحرص درم جان عالمان
وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد
دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر
وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.