مژدهای دادم صبا ای دل که جانان میرسد
درد دوری را بده تسکین که درمان میرسد
باد نوروزی پیامی میدهد سوی چمن
کان گل خوشبو در این زودی به بستان میرسد
گرچه محرومی ز روز دولت وصلش دلا
شکر میکن کاین شب هجران به پایان میرسد
گرچه در هجران آن دلبر ز غم سرگشتهای
غم مخور کز دولت وصلش به سامان میرسد
گر بعیدم از رخ جانپرورت در روز عید
لاشهٔ شخص ضعیفم هم به قربان میرسد
هدهد فرخنده را شهر سبا آمد به یاد
بلبل سرمست را دیگر گلستان میرسد
میدهد خورشید نورانی ز وصلش مژدهای
باز در گوش جهان از عالم جان میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با شوق و امیدواری از نزدیک شدن به معشوق و پایان دوران جدایی سخن میگوید. او به گلهای بهار اشاره میکند و نوید میدهد که آنها به زودی به باغ میرسند. همچنین، با وجود غم دوری، به شنونده یادآوری میکند که زمان هجران به پایان خواهد رسید و وصال معشوق نزدیک است. شاعر از عشق و امید سخن میگوید و بیان میکند که حتی در دوری هم باید مسرت داشت، زیرا خوشبختی و وصال به زودی فراهم میشود. در نهایت، با اشاره به نور خورشید، بشارت میدهد که عشق و زندگی دوباره به جهان برمیگردد.
هوش مصنوعی: به دل آرامش میدهم که معشوق به زودی خواهد رسید. از درد جدایی رنج میبرم، اما تسکینی در راه است که این درد را درمان خواهد کرد.
هوش مصنوعی: باد بهاری خبری را به چمن میآورد که گل زیبای خوشبو به زودی به باغ میرسد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو از روزهای خوشایند وصال او محروم هستی، ای دل شکرگزار باش، زیرا این شب جدایی به پایان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگرچه در دوری آن معشوق دلتنگ و نگران هستی، نگران نباش که بهزودی با وصال او به آرامش خواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر دوری از چهرهی نیکوی تو در روز عید حسرت میخورم، حتی لاشهی یک آدم ضعیف به قربانی شدن راضی میشود.
هوش مصنوعی: هدهد شاد و خوشحال به یاد سرزمین سبا میافتد و بلبل خوشحال نیز منتظر رسیدن به گلستان دیگری است.
هوش مصنوعی: خورشید درخشان خبر خوب پیوستگیاش را به جهان میرساند و این پیغام از عالم روح در گوشها طنینانداز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
دردمندان را ز بوی دوست درمان میرسد
مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان میرسد
یوسف کنعانی از زندان همییابد خلاص
خاتم دولت به انگشت سلیمان میرسد
خضر را نور الهی رهنمایی میکند
[...]
یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد
یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
یا دم پیراهن یوسف شده همراه او
از برای نور چشم پیر کنعان میرسد
یا مشام جان پاک مصطفی را از یمن
[...]
شادی آمد از درون امشب که هان جان میرسد
جان به استقبال شد بیرون که جانان میرسد
یار چون گیسو کشان در پای یار آمد ز در
مژده ای دل کان شب سودا به پایان میرسد
خوش بخند ای دل که اینک صبح خندان میدمد
[...]
مژده ای دل مر ترا کآرامش جان میرسد
خَه خَه ای جان زنده شو چون بوی جانان میرسد
بَخ بَخ ای آدم ترا کایّام ناکامی گذشت
کز یزید خوشخبر پیغام رضوان میرسد
سر برآر ای ساکن بیتالحزن تا بشنوی
[...]
زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
چاک جیب نیم چاک من به دامان میرسد
تیر پر کش کشتهٔ او کو که ریزم بر جگر
دوش مشکل میرسید امروز آسان میرسد
بود در تسخیر بیداری من دی با محال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.