مژده ای دل مر ترا کآرامش جان میرسد
خَه خَه ای جان زنده شو چون بوی جانان میرسد
بَخ بَخ ای آدم ترا کایّام ناکامی گذشت
کز یزید خوشخبر پیغام رضوان میرسد
سر برآر ای ساکن بیتالحزن تا بشنوی
بوی پیراهن که از یوسف به کنعان میرسد
ای صبا فرّاشی فرش سبا کن دم به دم
خاصه چون هدهد به درگاه سلیمان میرسد
تازه باش ای گلبن شادی ز باغ مردمی
خوش برآ کآوازهٔ مرغ خوشالحان میرسد
سرو دلجویی چمن از قد خود چندین مناز
سرکشی از سر بنه سرو خرامان میرسد
گشت روشن مطلع صبح امید ابنحسام
ظلمت شب میرود خورشید تابان میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زبانی شاداب و بشارتدهنده، به استقبال از آرامش و خوشحالی میپردازد. شاعر با بیان مژدههایی از آمدن روزهای خوب، افراد را ترغیب میکند که به زندگی و زیباییهای آن توجه کنند. او به ذکر خبر خوشی از یزید و رضوان اشاره میکند و از کسی که در غم به سر میبرد میخواهد تا بیدار شود و بوی خوشی که از یوسف به کنعان میآید را بشنود. همچنین به صبا فرمان میدهد که فرش سبز خوشبویی را برای سلیمان آماده کند و از باغ انسانی در باغ شادی میخواهد تا آواز خوش پرندگان را بشنوند. در نهایت، شاعر به طلوع صبح و امید اشاره میکند که ظلمت شب را پشت سر گذاشته و خورشید تابان در حال ظهور است. این پیام کلی از امیدواری، بیداری و استقبال از زیباییهای زندگی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، بشارت بده که آرامش روح به تو میرسد. ای جان، شاد و زنده شو، زیرا بوی محبوب به ما میرسد.
هوش مصنوعی: به سلامت تو ای انسان! دوران بدبختیات به پایان رسید و اکنون خبرهایی خوب از یزید به گوش میرسد که مژدهای از رضوان را با خود دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در سرای اندوه زندگی میکنی، سر بلند کن و آماده باش که بوی پیراهن یوسف، که به سرزمین کنعان میآید، به گوش تو میرسد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، تو فرش نرم و زیبا را آماده کن، زیرا هر لحظه مانند هدهد که به درگاه سلیمان میرسد، خبرهای ویژه و ارزشمندی میآید.
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو، شادی و طراوتت را حفظ کن، زیرا صدای پرندهای خوشآواز به گوش میرسد که نشان از خوشی و شادکامی مردم دارد.
هوش مصنوعی: چمن برای خوشحالی دلش، قد بلند سرو را با آن همه جذابیتش نمیسنجد و از او میخواهد به خود ببالد و با تکبر قدم بردارد. سرو زیبای سرزنده و پرغرور در حال نزدیک شدن است.
هوش مصنوعی: صبح امید به آرامی آغاز میشود و تاریکی شب در حال از بین رفتن است. در این لحظه، خورشید تابان به زودی به آسمان میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردمندان را ز بوی دوست درمان میرسد
مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان میرسد
یوسف کنعانی از زندان همییابد خلاص
خاتم دولت به انگشت سلیمان میرسد
خضر را نور الهی رهنمایی میکند
[...]
یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد
یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
یا دم پیراهن یوسف شده همراه او
از برای نور چشم پیر کنعان میرسد
یا مشام جان پاک مصطفی را از یمن
[...]
شادی آمد از درون امشب که هان جان میرسد
جان به استقبال شد بیرون که جانان میرسد
یار چون گیسو کشان در پای یار آمد ز در
مژده ای دل کان شب سودا به پایان میرسد
خوش بخند ای دل که اینک صبح خندان میدمد
[...]
مژدهای دادم صبا ای دل که جانان میرسد
درد دوری را بده تسکین که درمان میرسد
باد نوروزی پیامی میدهد سوی چمن
کان گل خوشبو در این زودی به بستان میرسد
گرچه محرومی ز روز دولت وصلش دلا
[...]
زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
چاک جیب نیم چاک من به دامان میرسد
تیر پر کش کشتهٔ او کو که ریزم بر جگر
دوش مشکل میرسید امروز آسان میرسد
بود در تسخیر بیداری من دی با محال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.