فکرم به منتهای جمالت نمی رسد
دست امید من به وصالت نمی رسد
همچون سکندر ار به جهان در طلب دوم
جز حسرتم ز آب زلالت نمی رسد
جان می دهم به بوی وصال تو و هنوز
اندیشه ام به خیل خیالت نمی رسد
فریاد بی دلان ز غمت بر فلک رسید
بر خاطر شریف ملالت نمی رسد
قدّت نهال روضه خلدست و مشکل آن
دست ضعیف دل به نهالت نمی رسد
مرغ دلم هوای سر کوی او گرفت
بیچاره گشت و در پر و بالت نمی رسد
اخلاص ما به روی و ریا نیست با رخت
زان روی چشم در خط و خالت نمی رسد
هر چند ماه نو که به عیدند شاد از او
لیکن به ابروی چو هلالت نمی رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف عشق و رسیدن به معشوق است. شاعر به بیان احساس عمیق خود میپردازد و از ناکامیاش در دسترسی به زیباییها و وصال معشوق سخن میگوید. او احساس میکند که حتی در تلاشهایش برای نزدیک شدن به معشوق، مانند سکندر در جستجوی سرزمینهای جدید، تنها حسرت نصیبش میشود. بوی وصال معشوق برایش مرگآور است و هرچه تلاش میکند، هنوز هم به خیالات و خیل خاطرات عشقش نمیرسد. او همچنین به قدرت زیاد معشوق و ضعف خود اشاره میکند و در نهایت تاکید میکند که عشقش خالص و بدون ریا است، ولی هرگز به عظمت معشوقش نمیرسد. شعر به شدت ترسیمکننده احساسات عمیق و ناچاری در عشق است.
هوش مصنوعی: ذهنم به نهایت زیباییهای تو دست نمییابد و امید من به وصل تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر مثل سکندر در دنیا به دنبال مقام و افتخار باشی، جز حسرت از آب زلال زندگی به دست نخواهی آورد.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عطر وصال تو میکنم، اما هنوز ذهنم نتوانسته به جمع خیالات تو دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: فریاد دلباختگان از غم تو به آسمان رسید، اما اندوه و دلخوشی در دل بزرگ تو جایی ندارد.
هوش مصنوعی: قدت مانند درختان بهشت است و تصور اینکه دل ضعیف من به تو برسد، دشوار است.
هوش مصنوعی: پرندهی دل من به یاد کوی او دلتنگ شد و بینوا گشت، ولی نه میتواند به او برسد و نه بال و پرش کافی است.
هوش مصنوعی: ما در اخلاص خود، به ظواهر و نمایش توجهی نداریم. زیبایی و جذابیت تو چنان است که هیچ کس نمیتواند به چهره و حالت تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: هرچند که ماه نو در عید شادیآور است، اما زیبایی ابروی تو مانند هلال ماه قابل مقایسه نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل سوختست چون به وصالت نمی رسد
جان خسته تا به صورت حالت نمی رسد
از حد گذشت کار جمال تو پس رواست
گر عقل ما به کنه کمالت نمی رسد
مه را چه سود گرد فلک تاختن که او؟
[...]
اومید آدمی بوصالت نمی رسد
اندیشۀ خرد بکمالت نمی رسد
می گفت دل حدیث وصال تو ، عقل گفت:
خاموش، این حدیث محالت نمی رسد
خورشید آتشین که چنو نیست گرم رو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.