جانا غم عشق تو فراموش توان کرد
غیر از غم عشق تو در آغوش توان کرد
گر تو صد از این جور کنی بر من مسکین
ای جان به ستم عهد فراموش توان کرد
گرچه سخنم یاد نگیری به حقیقت
درّیست گرانمایه که در گوش توان کرد
ار زهر هلاهل دهدم عشق به یک دم
ای دوست به یاد لب تو نوش توان کرد
امشب اگرم نیست به وصل تو امیدی
با این همه غم یاد شب دوش توان کرد
گیسوی تو از قد تو بگذشت نگارا
افعی چنین را به سر آغوش توان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و غم عشق خود میپردازد. او میگوید که فراموش کردن غم عشق محبوبش ممکن نیست و حتی اگر محبوب به او ظلم کند، باز هم نمیتواند این عشق را فراموش کند. شاعر از زیبایی محبوب و تأثیر آن بر خود سخن میگوید و در نهایت به یادآوری لحظات گذشته اشاره میکند، حتی اگر در حال حاضر امیدی به وصال محبوب نداشته باشد. غم عشق و تأثیر زیبایی محبوب بر دل شاعر، محور اصلی این شعر است.
هوش مصنوعی: عزیزم، نمیتوانم غم عشق تو را فراموش کنم. تنها غمی که میتوانم در آغوش بگیرم، همین غم عشق توست.
هوش مصنوعی: اگر تو بارها و بارها بر من بیچاره ظلم کنی، ای عزیز، به خاطر خاطرات تلخ گذشته دیگر نمیتوانم به این عهد و پیمان بیوفا ادامه دهم.
هوش مصنوعی: هرچند ممکن است حرفهایم را نخواهی یاد بگیری، اما حقیقت این است که این سخنان مانند جواهرات باارزش هستند که میتوان به گوشه قلب سپرد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم حتی به قیمت زهر کشندهای، عشق را به یک لحظه تو بدهم، ای دوست، چقدر خوشحال میشوم که یاد لبهای تو را برای یک لحظه بچشم.
هوش مصنوعی: امشب اگر امیدی به وصال تو ندارم، با وجود این همه غم، میتوان یاد شب گذشته را زنده کرد.
هوش مصنوعی: موهای تو آنقدر بلند و جذاب است که حتی به قد تو میرسد، ای عزیزم. مانند افعی، این زیبایی را میتوان در آغوش گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه را اگر از مشک زره پوش توان کرد
تشبیه بدان زلف و بنا گوش توان کرد
چون شکّر شیرین بشکر خنده درآری
جان برخی آن لعل گهر پوش توان کرد
می تلخ نباشد چو ز دست تو ستانند
[...]
تا چند دل از هجر تو بیهوش توان کرد
زهر شب هجران رخت نوش توان کرد
آتش چه زنی از رخ خود در من از این بیش
بر آتش هجران تو سر پوش توان کرد
یکباره بکش تا برهم از غم هجران
[...]
با یاد تو کونین فراموش توان کرد
گر ز هر دهی باده صفت نوش توان کرد
حیف است که در گردن حور افکندش کس
دستی که به یاد تو در آغوش توان کرد
شکرانة این لطف که در یاد تو هستیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.