گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد

بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد

مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن

تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد

هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال

دل من با سر زلفین تو حالی دارد

در شکنج سر زلف تو وطن ساخت دلم

وز فروغ مه و خورشید ملالی دارد

گر تصوّر کند آن یار که من از در او

باز گردم به جفا فکر و خیالی دارد

تو مکن تکیه برین دور جفاجوی که هم

محنت و دولت ایام زوالی دارد

حسن چون یافت کمالی بکند میل زوال

حسن روی تو بهر لحظه کمالی دارد

حسدم نیست به مال و نه به جاه و نه به ملک

بر کسی هست که با دوست وصالی دارد

چون وصالم ز جمال تو میسّر نشود

مردم دیده ی من خیل خیالی دارد