اگر کسی خبری زان نگار باز آرد
به جان تو که جهانی بر او نیاز آرد
صبا اگر گذری می کنی به دلبر من
بگو که خاطر من بیش از این نیازارد
دل ضعیف من ار سوخت در غمش چه عجب
مگر که لطف تو چنگ دلم به ساز آرد
چو عود سوخته ام در فراق تو جانا
که آتش غم تو سنگ در گداز آرد
اگر تو میل سوی ما کنی نباشد دور
چرا که سایه به ما نیز سرو ناز آرد
هلال ابروی خود را اگر دهد جلوه
هزار عاشق سرگشته در نماز آرد
دل ضعیف به چنگال عشقت آوردم
کسی کبوتر وحشی به چنگِ باز آرد
نماز بی سر و پایی چه در حساب آید
جهان نیاز برت در شب دراز آرد
ز گریه کرد مرا فاش رازم ای دیده
کسی تو را به جهان در محل راز آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
کمند شوق کشانم به صلح بازآرد
ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود
اسیر عشق چه تاب شب دراز آرد
دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز
[...]
تو آن نه ای که جفای تو دل بیازارد
هلاکت غم تو جان رفته باز آرد
بدهر چون شب هجر تو نیست پاینده
اگر هزار چو یلدا شب دراز آرد
چه حاجتست باکسیر کاوزرنابست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.