بازم غم فراق تو دردی به جان نهاد
تا کی توان غمی به دل ناتوان نهاد
هر چند سرو قدّ تو از ما کناره جست
دل باوفا و عهد تو جان در میان نهاد
گنجور عشق روی تو جانست و در دلم
گنجست مهر روی تو در وی نهان نهاد
سرو روان ما به تو مایل دلم ز جان
زیرا جهان و جان به سر تو روان نهاد
خون دلم به غمزه ی فتّان دگر بریخت
چشمش ببین چه قاعده ای در جهان نهاد
قربان شدن به کیش من خسته به بود
چون تیر غمزه چشم تو اندر کمان نهاد
قولت نه معنیی که توان بست دل بر او
عهدت نه صورتی که بر او دل توان نهاد
شد بحر خون دو چشمم و این مردمک در او
همچون حباب خانه بر آب روان نهاد
بگرفت دامن شب وصل تو دست دل
تا لطف جان فزای تو پا در میان نهاد
دل در هوای وصل تو روح و روان ز شوق
کرد او فدای راهت و منّت به جان نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم فراق معشوق سخن میگوید و درد جدایی را به جان خود مینهد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و با وفاداری دلش نسبت به او، عشق و محبتش را بیان میکند. دل شاعر مملو از عشق و اشتیاق برای وصال است و او در حسرت این وصال به سر میبرد. شاعر به سختی تحمل درد جدایی را ندارد و میگوید که عشق و محبت معشوقش مانند گنجی در دلش نهفته است. او همچنین به وعدههای معشوق اشاره میکند که نتوانسته به آنها پایبند بماند و این امر دردی دوچندان برای او ایجاد کرده است. در کل، این شعر جزئیاتی از عشق عمیق، جدایی و آرزوی وصال را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: باز هم غم دوری تو بر دل من سنگینی میکند و سوال این است که تا چه زمانی میتوانم چنین اندوهی را در دل ناتوانم تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قد زیبا و بلند تو از ما دور شده است، دل وفادار من برای تو همچنان جان فشانی میکند و تمام وجودم را در راه حمایت از عهد و پیمان تو قرار دادهام.
هوش مصنوعی: عشق به چهره تو برای من بسیار ارزشمند است و در قلب من، محبت تو به طور پنهانی جای دارد.
هوش مصنوعی: سرو زیبای من به تو تمایل دارد و دل من به خاطر تو از جانم مایه میگذارد، زیرا که جهان و جان من به عشق تو تقدیم شده است.
هوش مصنوعی: چشمان فریبندهای که خونم را به خاطر زیباییشان به زمین ریختند، حالا ببین چه تاثیری در دنیا گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: فدای عشق و ارادت من به تو میشوی، زیرا چشمان تو مانند تیری در کمان، احساس من را نشانه گرفتهاند و مرا به شدت آزار میدهند.
هوش مصنوعی: سخن تو نه به آن معنایی است که بتوان به آن دل بست و نه به صورتی که بتوان به آن اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: چشمهایم مانند دریایی از خون شده و این مردمک همچون حبابی در میان آب روان است.
هوش مصنوعی: در دل شب، هنگامی که به وصالت دست یازیدم، دل با شوق و عشق تو به شگفتی درآمد و جانم نیز به واسطهی لطف تو در میان این احساسات قرار گرفت.
هوش مصنوعی: دل در آرزوی وصال تو، با شوق و اشتیاق، جان خود را فدای راهت کرد و جان خود را به خاطر نعمتها و لطفهات به خطر انداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکس که دل بر آن صنم دلستان نهاد
جان در بلا فکند و تن اندر هَوان نهاد
آن دلستان که هست بر او رخ چو گلستان
ناگه بنفشه بر طرف گلستان نهاد
دو دایره زغالیه بر مشتری کشید
[...]
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد
بس جان نازنین که بلا را نشانه شد
زان تیرها که غمزه تو بر کمان نهاد
صبری که در میان غمم دستگیر بود
[...]
درّی که چرخ بر طبق اسمان نهاد
بهر نثار موکب صدر جهان نهاد
بفکند چار نعل هلال آسمان دوبار
تا با رکاب خواجه عنان بر عنان نهاد
آن خواجه یی که پایۀ قدرش ز مرتبت
[...]
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
چشمت بقصد کشتن من می کند کمین
ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد
هیچش بدست نیست که تا در میان نهد
[...]
در درج عقیق لبت نقد جان نهاد
جنسی عزیز یافت، به جایی نهان نهاد
قفلی ز لعل بر در آن درج زد لبت
خالی ز عنبر آمد و مهری بر آن نهاد
باریکتر از مو کمرت را دقیقهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.