قسم خوردم نگارینا به رویت
پس آنگه بر دو زلف و خال و مویت
به طاق ابروان و چشم مستت
به زلف و عارض پر رنگ و بویت
به زلف سرکش عاشقفریبت
به فرقت تا قدم زآن خلق و خویت
به آب لعل شیرین شکربار
که از جان تشنهام بر خاک کویت
تویی آب حیات از چشمه نوش
چو اسکندر منم مایل به سویت
مزن زین بیش بر چوگان زلفت
چون من افتادهام در پا چو گویت
جهانبانا یقین دانی که عمریست
که من جان میدهم در آرزویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندانم چه نهیب آمد به رویت
چه سختی دید جان مهر جویت
و گر شد قطرهای آب از سبویت
بسا دجله که سر دارد به جویت
بدو گفتا که گر شد زرد رویت
پشولیده چرا شد مشک مویت
بیا، ای دیده شهری به سویت
جهانی گم شده در جستجویت
بلا و فتنه کار افزای چشمت
جفا و کینه دست افزار خویت
که باشد آیینه آه و هزار آه
[...]
ز خطِ وهمیِ های هویّت
دو چشمی میشود در وقتِ رؤیت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.