کیست آن کس که تو را دید و نشد حیرانت
بعد از امروز سر ما و خط فرمانت
گر تو را رغبت جانست به ترکش اولی
قدمی نه که شوم بر سر ره قربانت
دست من گیر که از پای درآیم ور نه
بر سر راه اجل دست من و دامانت
ای دل غمزده با درد دلارام بساز
که همان درد به هر حال به از درمانت
چند افسوس و فریبم دهی ای جان و جهان
چند خواری کشم از حیله و از دستانت
گر ز گلزار رخت باد صبا بویی برد
مکن اندیشه چه نقصان بود از بستانت
گر تو باری ز سر ناز به بستان تازی
ای بسا دل که برد گوی خم چوگانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر حسرت و حیرت عاشق نسبت به معشوق است. شاعر از آن کسی میپرسد که چگونه معشوق را دید و از زیباییاش شگفتزده نشد. او در تلاش است تا نشان دهد اگر معشوق در پی جان او باشد، بهتر است که قدمی به نزد او بردارد. همچنین، شاعر به دل غمگینش توصیه میکند که با دردها بسازد، زیرا این دردها حتی از درمان بهتر هستند. او از فریبها و نیرنگهای معشوقش شکایت دارد و میپرسد تا کی باید آنها را تحمل کند. در نهایت، به زیبایی معشوق اشاره کرده و بیان میکند که اگر بادی از گلزار او بگذرد، نباید نگران نقصان باشد، زیرا زیبایی او دلها را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: کیست این شخص که تو را دید و بعد از آن از شگفتی در نیامد؟ از امروز به ما و دستور تو خواهیم پیوست.
هوش مصنوعی: اگر دلت به رفتن به جایی که محبوب است میخواهد، قدمی بردار و شروع کن، تا من هم در مسیر تو قرار بگیرم و به سوی تو بیایم.
هوش مصنوعی: کمکم کن که از این وضعیت نجات پیدا کنم، وگرنه در مسیر مرگ، دست من و تو در هم افتاده است.
هوش مصنوعی: ای دل آشفته و غمگین، با درد و رنجی که آرامش را از تو گرفته کنار بیا و بساز، چرا که این دردی که تحمل میکنی، در هر حال از درمان و بهبودی بهتر است.
هوش مصنوعی: ای جان و جهان، چرا اینقدر با فریب و نیرنگ مرا سردرگم میکنی؟ چقدر باید از تدبیر و کارهای تو آسیب ببینم و دلسرد شوم؟
هوش مصنوعی: اگر باد صبحگاهی بویی از گلزار چهرهات ببرد، نگران مباش که چه کمبودی از باغت میکاهد.
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر زیبایی و ناز خود، به باغی بیایی، بسیاری از دلها را به راحتی با حرکت خم چوبت (سلاح تو) خواهی ربود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پسته را لب شکند آن دهن خندانت
مغز بادام کشد چشم خوش فتانت
گر چه شد روشنی خوان فلک از خورشید
قرص خورشید ندارد نمکی از خوانت
گر شوم موئی و ور سینهٔ من بشکافی
[...]
کاش پاینده شدی وصل تو چون هجرانت
کاش نایاب شدی درد تو چون درمانت
تا ندیدند از آن درد نصیبی اغیار
تا در آن وصل بماندند بسی یارانت
اثر از ناله خود بلبل شیدا مطلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.