گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

تا از بر من آن صنم گل عذار رفت

چون زلف بی قرار وی [از] من قرار رفت

مستغرقم به بحر غم اندر فراق تو

زان رو کم از دو دیده بت غمگسار رفت

دیگر به سرو و گل نکنم التفات هیچ

چون سرو نازم از طرف جویبار رفت

پایم بماند در گل حسرت چو سرو ناز

در بر نیامد او و ز دستم نگار رفت

از دست رفت یارم و در دل بماند درد

یک گل نچیده در جگرم نوک خار رفت

مست شبانه بودم و مخمور روز هجر

از باده ی وصال نگارم خمار رفت

تا دیده در جهان بگشادم به روی دوست

از دیدن رخش دل و دستم ز کار رفت