نفس باد صبا بیش معنبر بوییست
این چنین نکهت جان بخش هم از گیسوییست
بوی آن موی به هر سو که گذر خواهد کرد
سوی آن بوی شو ای دل که چه بس خوش بوییست
چشم سرمست و سر زلف تو بس آشفتست
لاجرم فتنه و آشوب تو در هر کوییست
نه به تنها من اسیر سر زلفین توأم
هر که بینی به جهان در طلب مه روییست
دل چو گوییست به میدان غم او زان روی
دایماً در خم چوگان کمان ابروییست
نظری بر من مسکین فکن از روی کرم
خون دل بین که ز هجرت به رخم چون جوییست
بیش از این طاقت هجر تو ندارم چه کنم
بار عشق تو چو کوهی و تنم چون موییست
گوشه ای گیر از آن ناوک دلدوز ای دل
مرو اندر پی آن یار که بس بدخوییست
دل به جان آمدم از دست جفاهای رقیب
تنگ دل باد به هر جا که بدو بدگوییست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با بیان محبت و اشتیاق شاعر به معشوق آغاز میشود. شاعر از زیبایی و دلانگیزی معشوق سخن میگوید و با تمثیلهایی از بوی دلپذیر و نازک زلف او، احساسات خود را به تصویر میکشد. او به حالتی ازآشفتگی و درد دل اشاره میکند که ناشی از دوری معشوق است و از بیتابی و شوق دیدار او میگوید. شاعر به شدت درگیر عشق است و از ناتوانی در تحمل فراق معشوقش شکایت دارد، در عین حال به دیگران نیز هشدار میدهد که در جستجوی محبت و زیبایی، مراقب بدخویان باشند. در نهایت، شعر احساسات عمیق عاشقانه، درد جدایی و آرزوی وصال را به زیبایی بیان میکند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بویی دلانگیز و خنک دارد که آنقدر خوشایند است که میتوان گفت این عطر زندگیبخش از گیسوی محبوبی سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: هر جا که بوی آن مو بپیچد، دل تو هم باید به آن سمت برود، چرا که این بو بسیار خوشایند و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: چشم شاداب من و موهای تو باعث به هم ریختن و آشفتگی زیادی شده، بنابراین هر جا که برویم، آثار فتنه و شورشی که به وجود آوردهایم، حس میشود.
هوش مصنوعی: من تنها کسی نیستم که در دام زیباییهای تو گرفتار شدهام؛ هر کسی را که در این دنیا میبینی، در جستجوی چهرهای زیبا مثل توست.
هوش مصنوعی: دل همچون گوی در میدان غم است و به همین دلیل همیشه در دایرهای از مشکلات و ناراحتیها قرار دارد، مانند چنگی که کمان ابرویی آن را به جلو میکشد.
هوش مصنوعی: به من نگاهی مهربانانه بینداز تا ببینی چگونه از هجرت و دوری دلم زخمی شده است؛ مانند جوی آبی که از چهرهام روان است.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم دوری تو را تحمل کنم، چه کار کنم وقتی بار عشق تو سنگین همچون کوه است و جسم من مانند مویی سبک و ضعیف.
هوش مصنوعی: دل، کمی در خودت جمع شو و از آن تیر عشق که دل را میزند و عذاب میدهد، به دور باش. به دنبال آن معشوقی نباش که در رفتار و اخلاقش شایسته نیست.
هوش مصنوعی: دل من از رفتار بد رقیب به تنگ آمده و به حالم بسیار ناراحت هستم. هر جا که به او بد میگویند، باد به آنجا میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر سر کوی خرابات محبت کوئیست
که مرا بر سر آن کوی نظر بر سوئیست
دهنش یکسر مویست و میانش یک موی
وز میان تن من تا بمیانش موئیست
ابروی او که ز چشمم نرود پیوسته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.