دیدی که آن نگار سرو برگ ما نداشت
دل بستد از فلان و به دست غمش گذاشت
آن بس نبود کاو بستد دل ز دست ما
وآنگاه شحنه ای ز جفا بر دلم گماشت
گفتم مگر که ریش مرا مرهمی بود
مسکین دل ضعیف بر او این طمع نداشت
کاو ریش اندرون مرا این نمک زند
یارب چه بود فکرش و با ما سرچه داشت
یک دم وفا نکرد به قولش چو دوستان
تخم جفا به وادی خاطر چرا بکاشت
راه وفا نگیرد و دایم جفا کند
ما را بر او نبود بر این گونه چشم داشت
چشم جهان گشاده به راه امید اوست
از نیمروز تا به شب از صبح تا به چاشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و درد دل خود اشاره دارد که ناشی از جدایی معشوق است. او از وفای دوست سخن میگوید و احساس میکند که معشوقش به او بیاعتنا بوده و دلش را شکسته است. شاعر به نشانههای جفا و بیوفایی او اشاره میکند و از این میگوید که هرگز به امید وفای او نمیتواند آرامش یابد. در نهایت، او به ناامیدی و یأس خود از این رویدادها اعتراف میکند و به وادی غم و جدایی میافتد. شاعر با بیان این احساسات، عمق درد و سوز دل خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دیدی که آن معشوق زیبا، بدون برگ و زیبایی ما، از ما دل کنده و غم عشقش را به دست گرفت؟
هوش مصنوعی: او به راحتی دل ما را گرفت و سپس کسی را به عنوان نگهبان بر دلم قرار داد که فقط بر درد و رنج من افزود.
هوش مصنوعی: به کسی که ضعیف و ناتوان است، امیدی به بهبود شرایطش نیست. من فکر کردم شاید کسی بتواند به من کمک کند، اما در واقع هیچ امیدی به این کمک ندارم.
هوش مصنوعی: او که با لحن شیرین و آزاردهندهاش در دل من نفوذ کرده، چه فکر عجیبی دارد! خدایا، این چه حالتی است که برای من به وجود آورده؟
هوش مصنوعی: یک لحظه هم به وعدهاش وفا نکرد، مانند دوستان که بیوفایی را در دل آدم میکارند.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر ناامیدی و یأس از شخصی است که به وفای محبتی که ایجاد کرده، عمل نمیکند و تنها به ما آسیب میزند. شاعر بیان میکند که ما انتظار نداشتیم که او چنین رفتاری با ما داشته باشد.
هوش مصنوعی: چشمها به سوی امید او باز است، از نیمروز تا شب و از صبح تا صبحانه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فریاد کان نگار سرو برگ ما نداشت
دل برد و تخم مهر رخش در جهان بکاشت
مشکل که یک زمان ز خیالم نمی رود
در دیده نقش صورت جان را مگر نگاشت
دل را مقام گشت بهشت برین دگر
[...]
کز هر شکنج و غم که در امکان سراغ داشت
در عهد زر خرید و بر اعضای خود گذاشت
در نینوا لوای نبی زد به خاک و خون
در یثرب آن علم که ابوبکر برفراشت
آبش ز خون آل علی داد این عمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.