دل من در فراق شیداییست
خسته از درد ناشکیباییست
گر پریشان شدست معذورست
دایماً زان دو زلف سوداییست
عشق او را چگونه شرح دهم
بی سخن در کمال زیباییست
قامتش را چه نسبت است به سرو
اعتدالی به حدّ رعناییست
چه کنم وصف نرگس رعناش
گرچه در عین مجلس آراییست
ای دو دیده که روز و شب حیران
در رخت دیده ی تماشاییست
تا دوتا زلف تو به دست آمد
جامه ی دل ز شوق یکتاییست
دست افتادگان بگیر از غم
چون تو را قدرت تواناییست
این دل خسته را به رغم جهان
سر دیوانگی و شیداییست
نظر کردگار می دانی
که نه بر جاهلی و داناییست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و درد ناشی از فراق معشوق است. شاعر از خستگی و چالشهای ناشی از دوری صحبت میکند و زیبایی معشوق را به طرز شگفتانگیزی وصف میکند. او به زلف و قامت معشوق اشاره میکند و فریاد دل خسته و شیدای خود را بیان میدارد. در نهایت، شاعر به قدرت معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او فراتر از درک معمولی است و به نوعی همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری از عشق و زیبایی خسته است و از درد ناشکیبایی بسیار رنج میبرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر دو زلفی که تنها یادآور عشق و دلباختگی است، آشفته و پریشان شده، حق دارد و باید او را درک کرد.
هوش مصنوعی: عشق او را چگونه توصیف کنم در حالی که کلامی برای بیان زیباییاش ندارم.
هوش مصنوعی: قد و قامت او چه ارتباطی با درخت سروی که به طور متعادل و زیبا ایستاده دارد؟ او به اندازهای زیبا و جذاب است که میتوان او را با آن سرو زیبا مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: چه کار میتوانم بکنم که زیبایی و جذابیت نرگس رعنا را توصیف کنم، هرچند او در وسط جمعیت خودنمایی میکند؟
هوش مصنوعی: ای چشمان من که روز و شب در زیبایی تو شگفت زده و حیران هستید.
هوش مصنوعی: زمانی که دو رشته موی تو به دست میآید، دل به خاطر یکتایی و بینظیریات به شور و حال میآید.
هوش مصنوعی: اگر کسانی که در سختی و مشکلات گرفتارند، را از دلنگرانی رها کنی، این به این دلیل است که تو توانایی و قدرت انجام این کار را داری.
هوش مصنوعی: این دل خسته، با وجود همه مشکلات و چالشهای دنیا، همچنان به احساسات عمیق و عشق و شور و شوق ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: نگاه خدا به همه یکسان است و به دانش یا نادانی انسانها وابسته نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آدمی سر به سر همه عیب است
پرده عیبهاش برناییست
زیر این پرده چون برون آید
همه بیچارگی و رسواییست
ملک عالم به زیر تنهاییست
مرد تنها نشان زیباییست
هر چه داننده گوید از جاییست
پی نادان مرو، که خود راییست
شیوهٔ رند باده پیمائیست
هنر آفتاب رسوائیست
هر کجا سایه افکند خورشید
ذره ناچار مست و شیدائیست
نه به یارم مجال دسترس است
[...]
شهر بغداد دلگشا جاییست
در میانش چو دجله دریاییست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.