فریاد که جز لطف تو فریادرسم نیست
واندر دو جهان غیر غمت هیچ کسم نیست
مشکل همه اینست که از پای فتادم
از هجر و به وصل رخ تو دست رسم نیست
گرچه نفسی یاد من خسته نکردی
صبر از رخ همچون قمرت یک نفسم نیست
من بلبل شوریده ام از عشق رخ تو
اندر قفسی بسته ولی همنفسم نیست
چون قدّ خود ار راست بپرسی ز من ای جان
زین سخت تر امروز به جان تو قسم نیست
گر جنّت فردوس دهندم به حقیقت
جز خاک سر کوی تو باری هوسم نیست
گرچه به سر آمد به زبان دشمن بدخواه
من بحر محیطم که زیانی ز خسم نیست
من چون شتر بارکش و خار جفاخور
در گردن ظالم چه کنم چون جرسم نیست
در صبر و مدارا به جهان چاره ندارم
در درد فراق تو چو فریادرسم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و عشق عمیق شاعر به معشوقش است. او از تنهایی و فراق رنج میبرد و میگوید که در این دنیا هیچ فریادگری ندارد جز لطف معشوق. شاعر احساس میکند که به خاطر غم فراق، توانایی حرکت و ابراز خود را از دست داده و تنها یاد معشوقش را در دل دارد. او به بلبل تشبیه میشود که از عشق معشوقش شوریده و در قفسی بسته است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که رسیدن به معشوقش از هر چیزی برایش عزیزتر است و هیچ چیزی نمیتواند جایگزین عشق او شود. احساس تنهایی و ناامیدی او در برابر دشواریها و رنجهای محبت، حقیقتی را نشان میدهد که هیچ چیز جز وصال معشوق را نمیخواهد.
هوش مصنوعی: مرا فریادی نیست جز از لطف تو و در این دو جهان هیچ کسی غیر از تو برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مشکل اصلی این است که از غم دوری تو زمینگیر شدهام و حالا به خاطر نبود تو نمیتوانم به وصال تو برسم.
هوش مصنوعی: اگرچه هیچگاه یاد من را به زحمت نینداختی، اما تحمل من در برابر زیبایی چهرهات به پایان رسیده است و دیگر نمیتوانم برای یک لحظه بدون تو زندگی کنم.
هوش مصنوعی: من بلبل عاشقم، و از عشق زیبایی تو دیوانهام. هرچند در قفسی گرفتار شدهام، اما کسی را برای همدلی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که آیا امروز چیزی برای تو سختتر از این وجود دارد، باید بگویم که هیچ چیزی به اندازه سختی این موضوع برای من نمیباشد.
هوش مصنوعی: اگر به من بهشت فردوس را بدهند، در واقع از خاک کوی تو هم هوس ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند که دشمن بدخواه من به زبانش صحبتهایی کرده و زخمهایی را نثار کرده، اما من در دریاچهام غوطهورم و از این دشمن هیچ آسیبی نمیبینم.
هوش مصنوعی: من مانند شتری بارکش هستم و با وجود اینکه در گردن من زخمها و مشکلات زیادی وجود دارد، نمیدانم چه طور میتوانم با ظلمهایی که به من میشود، کنار بیایم. من توان و قدرت مقابله با این سختیها را ندارم.
هوش مصنوعی: من در تحمل و صبر بر این دنیا راهی جز مدارا ندارم، زیرا در درد دوری تو کسی نیست که به من کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بییار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
[...]
جز لطف تو جانا به جهان هیچ کسم نیست
فریادرسم زود که فریادرسم نیست
چون بلبل شوریده منم عاشق رویش
دربندم و نالان و خلاص از قفسم نیست
از جان به هوای سر کویت شب و روزم
[...]
دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست
گلزار به آسایش کنج قفسم نیست
می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست
می نالم ومانند جرس دادرسم نیست
در هجر تو بایست که یک عمر بنالم
[...]
بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست
سرو چمنم شکوهای از خار و خسم نیست
از کوی تو بیناله و فریاد گذشتم
چون قافله عمر نوای جرسم نیست
افسردهترم از نفس باد خزانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.