مرا دلبند و مونس غیر غم نیست
ترا سرمایه جز جور و ستم نیست
مرا چون تو نباشد در جهان یار
ترا بهتر ز من دلدار کم نیست
اگر روی ترا در خواب بینم
ز بخت سرکش خود باورم نیست
به جان آمد دل من از جفایت
که بر جای تو جز غم در برم نیست
هلال عید اگر چه خوش هلالیست
چو طاق ابروی دلدار خم نیست
خبرداری نگارینا به جانت
که در هجران تو خواب و خورم نیست
درم خواهد ز من درویش گفتم
بگویم نی گرم هست و گرم نیست
کریمان را کرم باقیست لیکن
چه چاره چون به دست اندر درم نیست
تهی دستم چو سرو آزاد آری
درم جایی بود کانجا کرم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر کردار تو بر من ستم نیست
تو خود دانی که بر خفته قلم نیست
گرت صد گنج هست ار یک درم نیست
نصیبت زین جهان جز یک شکم نیست
ز دستم گر چه قسمی جز الم نیست
چو بر دستست نام دوست غم نیست
ز دوزخ شعله غم گر چه کم نیست
چو غم را غمگساری هست غم نیست
دلا گر آیدت روزی غمی پیش
چو یاری باشدت غمخوار غم نیست
برای روز محنت یار باید
وگرنه روز راحت یار کم نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.