گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

دیگر دلم از دست تو فریاد زنانست

دل بردی و بیچاره کنون در غم جانست

دل بردی و جان در صدف هجر نهادی

مشکل که تو را میل به سوی دگرانست

بازآی و به سرچشمه ی جانم گذری کن

در دیده ی ما جای چنان سرو روانست

نرخ زر و گوهر شده ارزان ز غم هجر

بر روی چو زر اشک چو سیماب روانست

من قالب بی روحم و جان از بر ما دور

زیرا که مرا جان و دل آن روح و روانست

آن دست که در گردن دلدار حمایل

بودیم کنون بر دلم از غصه زنانست

هر مرد که او گشت گرفتار بلایی

زنهار یقین دان که ز کردار زنانست