روی تو رایت قمر بشکست
لب چون قند تو شکر بشکست
ماه رویت چو بدر گشت تمام
روشنایی روی خور بشکست
دُرّ دندان و حُقّه دهنت
در عدن قیمت گهر بشکست
تا خرامید سرو قامت تو
نارون نیک در نظر بشکست
صبر کردیم در غم تو به سر
شوقت ای دوست آنِ سر بشکست
گر در وصل بر رخم بستی
هم خیالت رسید و در بشکست
گفته بود او که نشکنم پیمان
آن بت بی وفا دگر بشکست
همه بازار خوبرویان را
حسن روی تو سر به سر بشکست
رنگ و رخسار و آب دیده ی من
در جهان جمله سیم و زر بشکست
گفتمش زلف را بسی مشکن
چون دلم باز بیشتر بشکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخ تو رونق قمر بشکست
لب توقیمت شکر بشکست
لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت
صف عقلم به یک نظر بشکست
بر در دل رسید و حلقه بزد
[...]
قلم اینجا رسید وسر بشکست
خانه زو شد خراب و در بشکست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.