جهانی بی سر و بی پای عشقست
میان غوطه ی دریای عشقست
چو بلبل در سرابستان مهرش
زبان جان ما گویای عشقست
گه و بی گه دل من در تکاپوی
ز جان ای جان من جویای عشقست
خیاط عشق یارم جامه ی جان
بُریده نیک بر بالای عشقست
دماغ جان من از بوی زلفش
همیشه سر به سر سودای عشقست
دو چشمش دست بر یغما برآورد
به عالم غارت و یغمای عشقست
شدم سودایی عشق جمالت
خوشا آنکس که او رسوای عشقست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی آن صحبت میکند. شاعر بیان میکند که جهان به خاطر عشق زندگی میکند و خود را در دریای عشق غوطهور میبیند. عشق مانند بلبل، جان او را مشغول میکند و دلش همیشه در جستجوی آن است. عشق به عنوان خیاطی که جامه جان او را میسازد، توصیف میشود و زیبایی معشوق باعث سرگشتگی و شوق او میگردد. در نهایت، شاعر به عشق و زیبایی معشوق خود اذعان میکند و به حسرت و شور عاشقانه خود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عشق در دنیا هیچ سر و پای مشخصی ندارد و مانند یک دریاست که همه چیز را در خود غرق کرده است.
هوش مصنوعی: بلبل در سرابستان، به زیبایی و عشق سخن میگوید و زبانش نشاندهنده عشق و محبت ماست.
هوش مصنوعی: دل من گاه و بیگاه در تلاش است و از جانم، ای جان من، در پی عشق است.
هوش مصنوعی: دوست من، خیاط عشق است و جامهای که برای جانم دوخته، زیباییاش بر بالای عشق قرار دارد.
هوش مصنوعی: بوی زلف او همیشه باعث مشغولیت و شوق عاشقانهام میشود.
هوش مصنوعی: دو چشم او مانند دزدی است که به عالم عشق حمله میکند و همه چیز را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: من دیوانه زیباییهایت شدم و خوش به حال کسی که به خاطر عشق تو رسوا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حقیقت پیر ما ترسای عشقست
در این سر فتنهٔ غوغای عشقست
جهان یک قطره از دریای عشقست
فلک یک سبزه از صحرای عشقست
نه هر ویروانه دل ماوای عشقست
نه هر سینه که بینی جای عشقست
دلی همچون دل فایز بباید
که او اندر خور سودای عشقست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.