سهی سرو مرا بالابلندست
رخش چون آتش و لبها چو قندست
رخش چون آتش است و لب پر از قند
بر آن آتش دل و جانها سپندست
در آن زلفین پیچاپیچ یارم
دل مسکین چو مرغی پای بندست
خم طاق دو ابرویش کمانست
سر زلفین پر چینش کمندست
تنم از بار عشقش زار گشته
دلم از درد هجرش مستمندست
چه پرسی حالم از دوران غدّار
جفا بر من فزون از چون و چندست
جهان از آرزوی روی جانان
جهانی را ز پیش دل فکندست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.